فصل سوم
- هنرهای تجسمی آمارنایی (Amarna) در راستای ریفورم مذهبی اخناتون (آمنو فیس چهارم، ۱۴۲۴ ـ ۱۳۸۸ ق.م) از هنر سنتی مصر فاصله میگیرد و به طبیعت و زنده گی درونی آدمها می پردازد. . . این پدیده ناشی از اثرگذاری دگرگونی مذهبی است که در جامعۀ مصر رُخ می دهد. با این رویداد، تخیل آفرینشی از فشار و نفوذ شکلی رهایی می یابد و تحت تأثیر ایدیالوژی آن دوران راه خود را دنبال میکند. پرسش همیشه گی در اینجا نیز مطرح می گردد: آیا این هنر استقلال نسبی استه تیک خود را یافته است؟
گسست از سنتگرایی مذهبی به گسست از سنتهای هنری می انجامد. هنرِ رهایی یافته، به بیان شخصیت فردی و عواطف درونی می پردازد و غنای عظیمی به عنصر استه تیک می بخشد. همان پرسش را از سر می گیریم. آیا این عنصر برای هم عنصرانش «پدیدۀ استه تیک» به شمار می رفت؟ هیچ گونه گواه و سندی در دست نیست که بر بُنیاد آنها، بتوان گفت که این هنر چیزی فراتر از جلوه های معنویات اشرافی و عرفانی مصریان این دوران باشد.
پدیدۀ نامبرده دگرگونی بزرگی در سبک هنری به شمار می رود که مستقیماً تحت تأثیر دگرگونیهای مذهبی ـ سیاسی جان یافته است. در همان دوران پیش تاریخ، جادو تأثیر تعیین کننده اش را بر هنر می گذارد. در حوالی سه هزار ق. م . «معجزۀ مصری» رُخ می دهد: در جریان چند دهه، همزمان با استقرار نهادهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، نهادهای مذهبی و هنری نیز پا می گیرند. ولی پس از این نخستین تکانۀ تکامل، هنر مصری از حرکت می ماند. می توان عوامل و انگیزه های تکامل و تنوع را در درون این هنر ایستا چنین بر می شمرد:
- نیاز به مادی سازیِ بهتر اساطیر و نیاز به باز آفرینی خوبتر زنده گی،
- دگرگونیهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی.
- اصول و قواعد مربوط به مذهب و رستاخیز (عوامل نو آفرینی معماری)،
- دگرگونیهای زنده گی روزمره،
- تأثیرات خارجی (در امپراتوری جدید)،
از آغاز امپراتوری میانه، شخصیت شاه، بر هنر تأثیر می گذارد. «الگوی شاهانه» تعمیم می یابد. تمام خدایان (مذکر و مؤنث) ویژه گیهای شاه را تبارز می دهد.
۲- ادبیات:
گسترۀ ادبیات، نسبت به هنرهای دیگر، از ارزش و اهمیت روز افزونی برخوردار است. از آغاز سلالۀ نزدهم است که دوران شکوهمند افسانه های مردمی شروع می شود. آنچه در این افسانه ها کاملاً نو است، جایگاه «قصه های عاشقانه» است. در متنهای مربوط به دودمان امپراتوری میانه مسایل عشقی ـ جنسی بهای اندکی داشتند و به چند جملۀ پراگنده خلاصه می شدند، در حالی که افسانۀ شهزادۀ ناگزیز (دستنویس سلالۀ نزدهم) نخستین شکل افسانۀ مشهور «زیبای جنگلِ خاموش» و کهن ترین نمونۀ افسانۀ شاهیست که دخترش را به اجرا کنندۀ کاری خارق العاده، می بخشد. شهزاده تا بالای برجی که ۲۶ متر بلندا دارد و شاهدخت در آن زندانیست، خیز می زند. شاهدخت او را می بوسد. پدرِ دختر به خشم می آید و می خواهد شاهزاده را براند ولی دختر سوگند می خورد: «سوگند به رع ـ آراختی! اگر او را از من بگیرید چیزی نخواهم خورد، چیزی نخواهم نوشید و خواهم مُرد! . . . اگر او را بکشید همین که آفتاب غروب کرد، من دیگر زنده نخواهم بود. حتا یک ساعت پس از مرگ او، زنده نخواهم ماند!»
۳- در دوران سلالۀ نزدهم است که ترانه های عاشقانه راه شان را در ادبیات باز میکنند. این ترانه ها همراه با نی و چنگ در محافل و شبنشینیها خوانده می شدند. جنبه های غنایی این ترانه ها برجسته اند:
«در این ترانه ها، عواطف به گونۀ پوشیده بیان می شوند، تصاویر و تشبیهات ظریف فراوان اند. مثلاً: «عشق تو در تاروپود من چنانست که نیزار در آغوش باد.»
«دیدار تو روشنایی چشمان من است. من در جوار تو آشیان خواهم کرد. . . وقتی در کنار تو هستم، زمان چه زیباست، بگذار این زمان به جاودانه گی برسد . . . جایی که با هم گردش می کنیم، زیباست هنگامی که دستانت روی دستانم قرار دارند.»
دراز ترین این ترانه ها، شعر «دلدادۀ بزرگ» است که شاید در حوالی ۱۳۰۰ ق. م. در عهد سلالۀ بیستم سروده شده باشد. این شعر دراز از هفت بند ترکیب یافته است که هر بند آن دارای بیست مصراع است.
بخشی از این ترانه چنین است:
«زیبا تر از همه زنان، چون ستاره یی که در آغاز یک سالِ زیبا طلوع میکند: درخشان و کامل، آگنده از همه رنگها، نگاهش فریبا و سخنانش دل انگیز اند. گردنش بلند و بازوانش گرانبها تر از طلایند، انگشتانش، گُل نیلوفر اند و ساقهایش زیباتر از دیگر زیبایی های تنش.»
عشق و احساس عاشقانه، همانند احساس استه تیک توسط هر تمدن تکوین یافته اند. بر بُنیاد بازمانده های تمدن کهنِ مصر می توان گفت که نخستین تکوین دهنده گان این احساسها مصریان قدیم بودند؟
۴- حماسه:
راه یابی تاریخ در افسانه ها و قصه ها از امپراتوری جدید آغاز می گردد. «حماسه» در همین دوران در زمان رامسس دوم تشکل یافت: وی، پیروزیش را در کادش (Qadesh) در طویلترین متن ادبی فراعنه بازتاب داد. در زمینۀ حماسه، مصر نسبت به بابل پنج شش سده عقب تر است.
۵- نقش دبیر ـ نویسنده از دیدگاه خودش:
ببینیم که دبیر، قلمزنی که از کتابت به نویسنده گی رسید، در بارۀ حرفه و هنرش چگونه می اندیشید؟ در این زمینه اسناد، شواهد و معلومات کافی در دست است و به ویژه از طریق نامه هایی که تا امروز حفظ گردیده اند. قابل یادآوریست که مکاتبه از شکل نگاشته های سودمند به شکل نوشته های ادبی در می آید و وارد ادبیات می شود.
از آغاز کار بُرد نگارش، ارزش اجتماعی دبیران قابل توجه است. این ارزش روی سودمندی اجتماعی عملکرد و وظایف دبیران استوار است: خواندن، نوشتن، شمردن و به ویژه دفتر داری. تمام دستگاه اداری امپراتوری توسط این دبیران می چرخد. از آن جا که وظیفۀ سنجش و گِردآوری مالیات به دوش دبیران بود، خودشان از پرداخت مالیه معاف بودند.
نخستین طنز مربوط می شود به دوران امپراتوری میانه. در طنزی که به نام «طنز پیشه ها» شهرت یافته است، در بارۀ مسلک دبیری چنین آمده است: «دبیری ترا از کارهای دشوار جسمانی نجات می دهد. . . دبیر زیر امر کارفرمایان و آمران قرار ندارد. . . دبیر شو تا اعضای بدنت آرام و دستانت نرم باشند، تا لباس سفید بپوشی و درباریان به تو احترام کنند.»
ادبیات تا امپراتوری جدید یک سره انعکاس دهندۀ اندیشه های طبقات حاکم بود. در دوران امپراتوری جدید، سخنسرایی به جامعۀ کوچک فرهنگی دبیران تعلق می گیرد. در همین هنگام است که طنز، انتقاد آمیزتر و زننده تر می شود و حتا به روحانیون و افسران حمله میکند.
نامه های دبیران، همزمان با طرح برتری حرفۀ دبیری، چیز مهمتری را متبارز می سازند: ارزش معنویی که دبیران برای حرفۀ نویسنده گی قایل اند. دبیران که با هم رقابت دارند و از یکدیگر پرسشهای دشوارِ مربوط به جاها و املای واژه ها را مطرح می سازند، گاهگاه از یکدیگر شدیداً انتقاد می نمایند: «جمله هایت بی ربط اند و واژه هایت بی مفهوم و بی انسجام. چقدر سخنانت بیهوده و یاوه اند! جمله هایت چقدر ضعیف اند! (از نامۀ هوری دبیر به آمنهم دبیر.) »
و اما «دبیر نُخبه: زبانش شادی آفرینست . . . هر آنچه از دهانش بیرون می شود، عسل آگین است، وی با سخنانش قلبها را چون گُلها تازه می سازد.» جالب ترین نکته در بارۀ اهمیت و نقش دبیران ـ نویسنده گان در متنی متعلق به سلالۀ بیستم، انعکاس یافته است:
«نام این دبیران جاودانه زنده است . . . آنان برای خود اهرام مفرغین آباد نکردند و آرامگاه های آهنی نساختند، آنان از خود کسی به جا نماندند که نام شان را در خاطره ها زنده سازند، ولی آنان خود را با کتابها و حکمتی که نگاشتند، جاودان ساختند . . . خاطرۀ کسانی که کتابهای کامل آفریدند، جاودان خواهد بود.»
از این قرار، نگارش، وظیفۀ تازه یی یافت: جاودان سازی نویسنده. البته نی جاودانه گی جادویی، بل، یگانه جاودانه گیِ عقلانی که همانا زنده ماندن در حافظۀ جمعی است. نویسنده تا سطح شاهان و قهرمانان فرا می رود (نخستین نامهایی که ثبت گردیده اند، نامهای همین آدمهاست.)
البته تفسیر این متنها با دشواریهایی توام است. نمونۀ نویسنده گان «جاودان»، نگارنده گان خِرَد ـ نامه ها و وعظهای حکیمانه اند مانند ایمهوتپ (Imhotep). از سوی دیگر در پای نگاشته هایی امضا شده است که به طرح موضوعات مهم و بسیار جدی پرداخته اند. اشعار عاشقانه و افسانه ها، همانند آثار هنری، بی نام اند. این واقعیت به معنای آن است که احساس جمعی، نگارنده گان این آثار را شایستۀ یاد بود در خاطرۀ آینده گان نمیداند.
از آنچه در بارۀ دبیران ـ نویسنده گان باقی مانده است، می توان تعبیرهای زیر را مطرح ساخت:
الف) از مجموع اسناد چنین بر می آید که گونه یی اندیشه ـ احساس ادبی (استه تیک) تشخیص یافته بود. این اندیشه ـ احساس نی به حساب سودمندی یک نگاشته (سودمندی عملی، جادویی ـ مذهبی اجتماعی ـ سیاسی . . . ) بل به حساب ارزش جدیدی که توسط نویسنده و خواننده ـ شنونده، به اثر ادبی داده می شد، تکوین یافت.
خواننده یا شنونده تا جایی با این اندیشه ـ احساس گِره یافت که چیزی برای خواندن یا شنیدن تقاضا می کرد. شماری از نگاشته ها به خاطر رفع این تقاضا و برآورده ساختن نیاز خواننده گان یا شنونده گان آفریده شدند. از این قرار، آثار نامبرده از سودمندی نوی برخوردار گردیدند زیرا به نیاز نوی پاسخ می دادند. بر آورده ساختن این نیاز جدید، ارزش ویژه یی برای عاملان آن (نویسنده گان ـ دبیران) به ارمغان آورد و آنان را در ردیف شاهان و قهرمانان قرار داد.
ب) در ذهن نویسنده و در ذهن خواننده، ارزش نگاشته ها، کُلی و چند بُعدیست: درست نوشتن واژه های دشوار، نگارش خوب جمله ها (نحو درست)، انسجام بندها، بازی ماهرانه با موسیقی واژه ها و کار بُرد دقیق آنها، روایت کردن ماهرانۀ سرگذشتهای فردی و جمعی در افسانه های واقعی یا اساطیری و غنا بخشی آنها توسط تخیل، طرح موضوعات مورد علاقۀ آدمها، چون: عشق، مرگ و غیره. به این صورت، آفریده های نویسنده گان با موعظه های جادویی ـ مذهبی به رقابت بر می خیزد.
۶- نتایج،
نخستین بار در جهان، در حلقه های «فرهنگیِ» امپراتوری میانۀ مصر، یک رفتار ـ احساس نو پدیدار گردید که از ارزش عظیم اجتماعی برخوردار بود: رفتار ـ احساس ادبی به حیث نخستین شکلِ نسبتاً استقلال یافتۀ رفتار استه تیک. این رفتار ـ احساس جدید که در دوران امپراتوری جدید مصر گسترش، غنا و ژرفای بیشتر یافت، با آن که با گرفتاریهای روزمره و مسایل بُنیادی زنده گی آدمها پیوند عمیق داشت، از استقلال نسبی برخوردار گردید.
این دگرگونی وظیفه و نقش نگارش، هنگامی توسط دبیران آغاز گردید که تنها به خاطر «نگاشتن» و کمال بخشیِ شیوه ها و پرداخته های شان، می نوشتند. اگر این دگرگونی در مقیاس افراد (نویسنده گان) یا حلقۀ استادانِ خامه به دست باقی می ماند و بر «عامه» اثر نمیگذاشت اهمیت چندانی نمیداشت. همین اثر گذاری بر عامه بود که تقاضا و نیاز به آثار خواندنی (نی به خاطر سودمندی جادویی و سیاسی متنها) را به وجود آورد و حلقۀ عملکرد را کامل ساخت: پیدایی نیاز جدید اجتماعی.
از سوی دیگر، اگر این رفتار نو اجتماعی از طریق وسایل ویژۀ خود و مستقل از «رفتار ـ احساس» «مذهبی ـ جادویی» با مسایل بُنیادی بشر (مفهوم زنده گی، جنسیت، مرگ و غیره) گِره نمی یافت، در سطح وقت گذرانی و تفریح باقی می ماند. از همینجاست که این پدیدۀ نو، تحت تأثیر روند تکامل سیاسی ـ اجتماعی و زنده گی روزمرۀ مردم از یک سو و انگیزش کنجکاوی آفرینشی و تخیل آفرینشی از سوی دیگر، با رفتارهای دیگر اجتماعیِ عاطفی رابطه برقرار میکند و از آنها غنا می پذیرد.
نقش پیشاهنگ (که تا این دوره به هنر تجسمی ـ شکلی تعلق داشت) در اثر پیشرفتهای زبان و تفکر، به هنرِ بیان زبانی مربوط می شود. نقاشی، پیکر تراشی، معماری و دیگر هنرهای تجسمی نتوانستند از سیطرۀ جادو ـ مذهب برون آیند. با وجود این، ادبیات با هنرهای دیگر چنان پیوند هایی را برقرار می سازد که دیگر، پدیدۀ استه تیک، تنها به پدیده های ادبی محدود نمی ماند.
ببینیم که احساس استه تیک روی کدام اشیا و پدیده ها پرتاب می گردد؟ یا به گفتۀ دیگر کدام اشیا و پدیده ها قابلیت زیبا بودن را دارند؟
در کنار خدایان، تنها شاهان و بزرگان ظاهر زیبا (یا خوب؟) دارند. در آستانۀ امپراتوری جدید، از «ظرافت و مهربانی» زنان سخن رانده می شود. هاتهور (Hathor) در آغاز، الهۀ «زیبایی» نبود، بل توسط یونانیان چنین مقامی به وی داده شد و با آفرودیت مقایسه گردید. در عصر امپراتوری جدید «زیبایی تن آدمی»، از طریق آرمانی سازی جنسیت، در ترانه های عاشقانه مطرح می گردد.
حیوانات از همان دوران پیش تاریخ تا تمدن مصر، نقش اساطیری داشتند. تقدس حیوانات (Zoolatrie) تا زمان مدنیت روم در نزد مصریان دوام یافت.
درختان و گُلها نیز ارزش مذهبی جادویی داشتند. اطراف آرامگاه ها، کاخها و خانه های مجلل را درختان و گُلها می پوشاند. نیلوفر مقدس ترینِ گُلها شمرده می شد. تقدیم یک بسته پاپیروس به خدایان و مرده گان و بوییدن نیلوفر، از رواجهای جادویی بود.
با آنچه گفتیم، چنین به نظر می رسد که تفکر و «جهان نگری» مصریان هنوز هم تحت تسلط همان احساس «فنی ـ جادویی ـ استه تیک» قرار دارد و تنها ادبیات است که یک عرصۀ نسبتاً مستقل استه تیک را تشکیل می دهد.
