سخنرانی در کنفرانس بین المللی “صلح و ترقی” منعقدۀ پاریس
اول جون ۲۰۱۶
چهار دهه است که جنگ دامنگیر سرزمین من است، جنگی که توسط ناتو راه انداخته شد، جنگی که با تجهیز و تمویل مجاهدین برای سرنگونی جمهوری دموکراتیک افغانستان به ویرانی کشور انجامید، جنگی که با لشکر کشی مستقیم امریکا و هم پیمانان آن در اکتوبر ۲۰۰۱، گسترش بی سابقه کسب کرد. پیامد مستقیم این جنگ ویرانگر تبدیل کردن افغانستان به “فاسد ترین کشور جهان” است، حقیقتی که آقای داوید کامرون در گوش ملکۀ انگلستان زمزمه کرد و پاسخ شرمسارانۀ اشرف غنی را از پی داشت: «از پنجصد ملیارد دالری که در دهۀ اخیر از راه قاچاق مواد مخدر نصیب مافیا گردید، چهار صدو هشتاد ملیارد آن از طریق اروپا گذر کرده است. پس مسوول این فساد، اروپاست!» اما اشرف غنی از آقای کامرون نپرسید که این ثروت عظیم درخدمت کدام اشخاص و باندهای اروپا قرار گرفت؟.
پانزده سال از اشغال افغانستان به وسیلۀ ناتو (زیر قوماندانی امریکا) می گذرد. این لشکر کشی قرار بود تروریزم را ریشه کن کند، صلح، آزادی، دموکراسی، انکشاف اقتصادی، رعایت حقوق بشر و آزادی زن افغان را به ارمغان بیاورد. اما از آن تاریخ تاکنون کوچکترین نشانه یی از تحقق این شعارهای عوامفریبانه وجود ندارد. امروز سالانه پنجاه ملیارد دالر از کِشت و قاچاق مواد مخدر به دست می آیدکه هفت برابر بودجۀ دولتوارۀ افغانستان است. چنین است ثمرۀ اشغال کشور من. در چنین وضعیتی هیچ گونه امکان انکشاف اقتصادی و اجتماعی برای باز سازی کشور وجود ندارد؛ ویرانگری ادامه دارد و چادر فاجعه بر مردم افغانستان سایه افگنده است. ائتلاف ۴۸ کشور صدها ملیارد دالر را به مصرف رساند تا افغانستان را به چنین روزی بنشاند!
آینده همچنان برای مردمم تاریک جلوه می کند. پاکستان، کشور همسایۀ ما، به بهانۀ خطر ناشی از دوستی افغان هند، با پیگیری ابلیسانه یی استراتیژی مداخله گرانه اش را دنبال می کند، طالبان و دیگر نیروهای شریر را تمویل و تجهیز کرده، روانۀ افغانستان می سازد تا باشد باری دیگر طالبان را بر اریکۀ امارت کابل بنشاند. چند روز پیش دولت پاکستان نابودی ملا منصور را اشتباه دانست، چون باعث تشدید جنگ می شود. آنچه امیرِ جدید طالبان هبت الله آخوندزاده بی درنگ اعلام داشت.
زلمی خلیل زاد ،سفیر اسبق امریکا در کابل، در کتاب اخیرش که در ماه اپریل انتشار یافت، اهداف نظامی اسلام آباد را برای بی ثبات نگهداشتن افغانستان و مسلط بودن برمنطقه، با جزئیات افشأ کرده است. آیا این بی ثباتیِ برنامه ریزی شده حضور نظامی امریکا را در افغانستان که همسایۀ ایران، روسیه و چین است، توجیه نمی کند؟ همه نشانه ها گواهی می دهند که سیاست منطقوی پاکستان با منافع استراتیژیک امریکا در منطقه همخوانی و همسویی دارد.
در داخل کشور، به جز قوای مسلح که مستقیماً توسط امریکا تمویل می شوند، چیزی به نام دولت واقعی وجود ندارد. قدرت راستین در دست جنگ سالاران و سران مافیای مواد مخدر (که بیشترینه یکی اند) قرار دارد که بر مناطق تحت فرمان خود حکومت می کنند. نظامِ قدرتی امروز افغانستان را می شود چنین تعریف کرد: نارکو – اتنیکو- نیوفیودالیزم!
در چنین وضعی امکان دارد که اختلافات تباری، مذهبی و زبانی (که در اثر ناسازگاریهای منافع متنفذین دامن زده می شود) به یک جنگ همه گیر داخلی مبدل گردد.
تسلط ایدیالوژیک یک اسلامیزم متعرض که توسط ایران، پاکستان، ترکیه، عربستان سعودی و کشورهای خلیج تشجیع و تمویل می گردد و قانون اساسی شرعیت – بنیاد را بهانۀ قانونیِ مشروعیت خود قرار میدهد، تبارز یک اپوزیسیون دموکراتیک و سایکولار را که بتواند بسترهای یک الترناتیف واقعی برای نظام کنونی را آماده سازد، غیر محتمل می سازد.
تراژیدی افغانی کماکان ادامه دارد. درحالی که کشور ما ظرفیتهای عظیم انکشاف را در اختیار دارد: ده ملیون جوان (از سی ملیون جمیعت)، منابع سرشار طبیعی (معادن نادر) و یک موقعیت استراتیژیک منطقوی.
نیروهای دموکرات و تعداد بیشماری از هموطنانم این آرزو را پنهانی در دل می پرورانند که شاید روزی همبسته گی جامعۀ بین المللی (به شمول ۴۸ کشور ائتلاف) شکل یک برنامۀ واقعیِ بازسازیِ (از گونۀ “پلان مارشال” برای اروپایِ پس از جنگ دوم جهانی) افغانستان را به خود گیرد. همه تلاش ما در راه ایجاد شرایط صلح آمیزیست که مردم ما در بستر آنها راه ترقی را در پیش گیرند. پس از قرنها سیادت فیودالیزم، مصیبت چهل سالۀ جنگ دیگر بر شانه های خلق ما گرانی می کند. پس اروپا باید مسؤلیتهای خود را باز شناسد و تنها در همین زمینه اشرف غنی در پاسخش به داوید کامرون حق به جانب خواهد بود. اروپا توان آن را دارد که افغانستان را یاری رساند. وظیفه نیروهای چپ اروپاست که از طریق فشار بر حکومتهای اروپایی سیاست این قاره را در قبال افغانستان به سود مردم افغانستان دگرگون سازند.
