فشرد یی از سخنرانی درجلسۀ دارالانشای نهضت
اسد ۱۳۸۳ مطابق اگست ۲۰۰۴
رفقای عزیز،
جلسۀ امروزی ما که به منظور بررسی مسألۀ «انکشاف سازمانی نهضت» دایرگردیده است، حایز اهمیت ویژه درشرایط کنونیست. ما درنشست امروزی موضوع جدی گسترش ارگان مرکزی نهضت را مورد مطالعه قرار میدهیم. چرا امروز؟ پاسخ این پرسش را باید در وضعیت به وجود آمدۀ ماههای اخیر جستجو کرد.
مرامنامۀ حزب مردم افغانستان در واقع نی تنها نوسازی جُنبش چپ افغانی را در دستور روز قرار داد، بل از بسا جهتهای «ایجاد» آن را نیز مطرح کرد، چون «چپ» به این مفهوم که ما درنظرداریم به حیث یک «جُنبش اندیشه یی ـ سیاسی ـ سازمانی» به طورمستقل و خود ـ پویا درتاریخ افغانستان تبارز نکرده بود. چپ دیروزی افغانی آمیزه یی بود از دموکراتیزم، هومانیزم، اکونومیزم، ناسیونالیزم، سنتگرایی، ترایبالیزم و . . . اما، چپی را که ما مطرح کردیم، چپ نقادِ رادیکال است، یعنی جامعه را درکُلیت آن (هم زیرساختی و هم روساختی) مورد سوال قرار میدهد و راههای فرار وی از آن را نشان میدهد. چپ دیروزی به هر اندازه یی که وسعت یافت، به همان اندازه سطحی گردید؛ به هر اندازه یی که مقتدر شد به همان پیمانه از شعارهای آغازین خود دورگردید، به هرپیمانه یی که «نظامی و دولتی» شد، به همان پیمانه «غیرسیاسی» گردید. بدین گونه چپ دیروزی تنها نیازمند بازسازی نبود، بل نیازمند نفی قانونمند اندیشه یی – سیاسی – سازمانی نیز بود. مرامنامه و اساسنامۀ حزب مردم افغانستان طرح این نفی قانونمند را ارایه کرده اند و چشم انداز انفکاک جُنبش دیروزی را هم از نگاه تعلق سیاسی ـ اجتماعی (یعنی به حاشیه گذاشتن گروه ها و روندهای «ناچپ» جُنبش مذکور) و هم از نگاه خصلت عملی انقلابی (یعنی پاکیزه ساختن جُنبش از نیروها و عناصر آلوده، اپورتونیست و منحرف) گشوده اند.
ما درآغاز اساسگذاری نهضت آینده، بربُنیاد تحلیل دقیق از وضع جامعه و نیروهای سیاسی، از سرگیری مبارزۀ دادخواهانه و دموکراتیک را در سه مقطع مطرح کرده بودیم:
نخست «تشکل اندیشه یی»، سپس «تشکل سازمانی» و درنهایت «حصول هژمونی سیاسی ـ اندیشه یی درکُل جامعه». ما به خاطر آن تشکل سازمانی را درسرخط حرکت مان قرارندادیم که نمیخواستیم به جُنبش دیروزی چپ برگردیم. هرگونه تشکل محض سازمانی از بازمانده های جُنبش در بهترین صورتش جُنبش دیروزی را احیا میکرد و در بدترین حالتش، اشکال ارتجاع جدید را به خود میگرفت. سازمانهایی که از بازمانده های چپ دیروزی، صرف براساس موازین سازمانی به وجود آمدند، همه گی، نمونه هایی از این دو گرایش اند. شیوه های کهنۀ فعالیت برخی رهبران دیروزی ح. د. خ. ا (حزب وطن) و تشدید تناقضهای درونی سازمانهای نامبرده درستی تحلیل ما را به اثبات رسانده است. ما راه تشکل اندیشه یی را در آغاز فعالیت مان برگزیدیم و تجریه نشان داد که حق به جانب ما بود. مرامنامۀ حزب مردم افغانستان، تبلور پیامد تشکل اندیشه یی چپ بُنیادی افغانیست. این «پیامد»، هم زمان، «آغازگاه» عرصۀ جدید انکشاف جُنبش است. «پیامد» اندیشه یی به «تکانۀ» جدید سازمانی تبدیل میشود. نهضت ما که وظیفۀ تشکل اندیشه یی را به نتایج مطلوب (نگفتیم نهایی) آن رسانده است، به طور قانونمند وارد مرحلۀ بعدی تکامل خود میگردد، یعنی وارد مرحلۀ انکشاف سازمانی خود میشود. ما از اندیشه (ذهنیت) به سازمان (ذهنیت متشکل و ذهنیت عینی شده در وجود یک ارادۀ دسته جمعی سیاسی) گذار میکنیم و بعدها (درمرحلۀ حصول هژمونی اندیشه یی ـ سیاسی) به ذهنیت اجتماعی شده و فراگیرخواهیم رسید ـ مرحله یی که در ابعاد کاملاً جدید زمینۀ تشکل جدید اندیشه یی را برای جامعۀ بعدی فراهم خواهد ساخت و نفی سازمان را با خود خواهد داشت. در این تحلیل که بربُنیاد درک ماتریالیستی از سیاست و سازمان طبقاتی بنا یافته است، انکشاف یک دورۀ کامل تاریخی که پایان نظام سرمایه را درچشم خود خواهد داشت، درنظرگرفته شده است. پس راه درازی در پیش است که باید آن را با بُرده باری و بدون کوتاه کردن سوبژکتویستی مراحل قانونمند آن طی کرد.
طرح مرامنامه و اساسنامۀ «حزب مردم افغانستان» زمینه های تشکل سازمانی جُنبش را فراهم کرده اند. این تشکل درمراحل آغارین یک روند کُند خواهد بود. باید با شکیبایی با آن همگام شد. گذار از شکل نهضت به حزب در دستور روز قرارگرفته است. برای این گذار باید «حلقۀ عبوری» یا «حلقۀ اتصال» را به وجود آوریم: حفظ تمرکز از یک سو و گسترش آن ازسوی دیگر. فرصت آن فرارسیده است تا ما حلقۀ مرکزی نهضت را گسترش بدهیم و آن را به حلقۀ مرکزی دیگری ارتقا بدهیم که کنگرۀ حزب را فراخواهد خواند و خود در آن کنگره مستحیل خواهد گردید. گسترش حلقۀ مرکزی بربُنیاد دو زمینه که مکمِل یک دیگر اند، صورت خواهد پذیرفت:
- از رفقای درون نهضت، عضویت این دسته از رفقا در ارگان مرکزی باعث ثبات بیشتر سازمان گردیده، مسؤولیت فردی و دسته جمعی را درتمام سطوح سازمان ارتقا میبخشد. این رفقا تجارب و انرژی سازمانی و سیاسی شان را درخدمت امور علمی برگزاری گنگرۀ حزب مردم افغانستان قرارخواهند داد.
- از رفقای بیرون از نهضت که همنوایی اندیشه یی و همسویی پراتیک سیاسی شان را با ما اعلام کرده اند و واجد آن شرایط اند که ما درطرح اساسنامۀ حزب مردم افغانستان از آنها نام برده ایم. حضوریابی این رفقا درارگان مرکزی سازمان وجاهت و اعتبارسیاسی ـ اجتماعی سازمان را اعتلا خواهد بخشید و درعرصۀ جلب و جذب رفقای دورمانده از نهضت، ما را یاری خواهد رساند. این رفقا که بیشترینه عمرشان را وقف راه آرمانهای جُنبش چپ افغانی کرده اند و امروز وفادار و با ایمان درسنگر اندیشه های نهضت آینده قرار دارند، به یقین جای شایستۀ شان را در ارگان مرکزی نهضت خواهند یافت.
رفقا،
گسترش حلقۀ رهبری امروز به هیچ وجه به معنای آن نیست که رفقای شایستۀ دیگری که هنوز از نگاه سازمانی به ما نپیوسته اند، دیگر درچنین نهادی جا نخواهند داشت!
البته وجود این امکان که رفقای شایستۀ دیگری جای شان را در رهبری سازمان خواهند یافت، به مفهوم به معامله گذاشتن اصول سازمانی نیست. وضعیت امروزی جُنبش و برنامۀ ایجاد یک سازمان نیرومند دگرگونساز امکانهای بزرگی برای رشد سازمانی ما فراهم خواهند ساخت که باید با هوشیاری از آنها استفاده شود.
رفقا،
درمرحلۀ که ما دست به گسترش ارگان مرکزی سازمان میزنیم و دورنمای تکاملی آن را در وجود «حزب مردم افغانستان» ترسیم میکنیم، یک مسألۀ جدی تیوریک در رابطه با ماهیت تاریخی و اجتماعی ـ طبقاتی «حزب مردم افغانستان» هنوز همه جانبه درک نشده است. در برخی نشستهای سازمان ما و حتی در بین شماری از دوستان این سوال مطرح میگردد که «حزب مردم افغانستان» از گونۀ احزاب پرولتری دیروز است یا از نوع احزاب ملی ـ دموکراتیک متعلق به جُنبشهای رهاییبخش ملی جهان سوم؟ برای پاسخ دادن به این مسأله باید عینیت امروزی جامعۀ افغانی و جهان را مورد بررسی قرار داد و دیگر نباید دنبال تقسیمبندیهای متعلق به دنیای دیروزی رفت. درمقیاس جهانی، انکشاف سرمایه داری تمام روندهای اقتصادی و سیاسی را فراگرفته است. این انکشاف متشکل از دو روند موازی و هم زمان است:
الف – ازیک سو به تشدید انقطاب طبقاتی درسطح جهانی میپردازد: سرمایه داران در متروپولهای سرمایه مستحکمتر و غنیتر میگردند و کشورهای پیشرفتۀ سرمایه داری (در رأس آنها گروه هشت) مواضع تعیین کننده تر را احرازمیکنند، درحالی که کشورهای اطراف درکلیت در موقف پرولتاریای سرمایه داری جهانی قرار میگیرند؛
- ب – ازسوی دیگر در هرکشور اطراف (ازجمله درافغانستان) به انقطاب جدید طبقاتی می انجامد: ثروتمندان، سرمایه داران و بورژوازی اداری در یک سوی انقطاب جا میگیرند و تمام زحمتکشان در سوی دیگر. خلقهای کشورهای اطرافِ سرمایه داری درمقیاس ملی حیثیت پرولتاریا را احراز میکنند و درمقیاس جهانی، درچوکات نظام مسلط سرمایه داری و میکروپروسۀ جهانی شدن آن، موقف «فروپولتاریا» را، وضع زنده گی میلیاردها باشندۀ کشورهای اطرافِ سرمایه داری در مفهوم جدید «فروپرولتاریا» دقیقاً انعکاس می یابد.
تیوری علمی، بسته به دگرگونیهای بُنیادی جهان امروز، مفاهیم و کته گوریهای جدید تیوریک برای درک جهان تدوین میکند. نباید در بند مفاهیم و مقوله های دیروزی فلسفۀ سیاسی و جامعه شناسی باقی ماند. ما به تجدید مفاهیم و کاربست آنها درشرایط جامعۀ افغانی بیشتر از هروقت دیگرنیاز داریم. بدین گونه مفهوم «مردم» یا «خلق» که در برگیرندۀ تمام زحمتکشان جامعه است، در شرایط امروزیِ انکشاف سرمایۀ جهانی و تشدید استثمار درمقیاس کرۀ خاکی، مفهوم اقتصادی ـ اجتماعی پرولتاریای دیروز را درخود دارد. گزینش نام مردم برای حزب نی جنبۀ پوپولیستی دارد و نی ناشی از ضعف پرداخت تیوریک است. امروز حزب که به یاری جهانبینی علمی و نقاد تمام زحمتکشان را در برابر بیداد سرمایه و بیعدالتی جهانی و ملی سازمان میدهد، رسالت رفع هرگونه استثمار و از خود بیگانه گی را به دوش دارد. درچنین وضعیتی، مفهوم دیروزی «دیکتاتوری پرولتاریا» محتوا و شکل کاملاً جدیدی را به خود می گیرد. حاکمیت تمام خلق، درمقام پرولتاریای امروز، در واقع پایان هرنوع حاکمیت طبقاتیست!
«حزب مردم افغانستان» سازمان تاریخی و تاریخ ساز است، یعنی وظیفه دارد تا طبقات مظلوم را در مقام طبقات حاکم در پهنۀ تاریخ افغانستان جا دهد. بُرهان وجودی حزب در همین نکته نهفته است.
نشر شده در شمارۀ ۲۲ نشریۀ «آینده» (عقرب ۱۳۸۳ مطابق نوامبر ۲۰۰۴)
