نهضت آینده و مسألۀ ایدیولوژی
درشمار واکنشهای هموطنان ما در قبال انتشار نخستین شمارۀ آینده، برخی از دوستان، هم زمان با ابراز تشویقهای صمیمانه، از ایدیولوژیک شدن احتمالی نهضت ابراز نگرانی کرده اند و در برابر هرگونه «مکتبی شدن تفکر» و لاجرم خشک اندیشی هوشدار داده اند. یکی دو تن از رها کردن ایدیولوژی و ترک آرمانهای انقلابی حزب دموکراتیک خلق افغانستان هراسیده اند. گرچه اصول مرامی و تشکیلاتی نهضت و نخستین پرداختهای تحلیلی مان از مسایل اساسی جامعۀ افغانی هیچ گونه مراجعۀ مشخص ایدیولوژیک ندارد، با آن هم میخواهم برخی سوء تفاهمها را مرفوع سازیم.
- ایدیولوژی چیست؟
ایدیولوژی یک دستگاه اندیشه ییست که واقعیتهای اجتماعی را بربُنیاد احکام، موازین و داوریهای از پیش ساخته تفسیر میکند. ایدیولوژی سیستمی از اهداف، استدلالها و پرداختهای ذهنیست که توسط آن تضادها و تناقضهای زنده گی انسان، راه حل شان را در عرصۀ اندیشه مییابند. ایدیولوژی وظیفه دارد تا جهان تضاد آمیز را به گونۀ یک ریخت، یک پارچه، منسجم و غیرتضاد آمیز جلوه دهد و «واقعیت بیگانه شده» را به وسیلۀ اندیشه، ملکیت دو بارۀ انسان سازد. ایدیولوژی درحقیقت به توجیه جهان موجود پرداخته و تضادهای آشتی ناپذیر آن را به تضادهای آشتی پذیر – درگسترۀ شناخت و اندیشه – مبدل میسازد. ایدیولوژی تناقضهای واقعی را به وسیلۀ ارزشهای ذهنی حل میکند.
مارکس در «ایدیولوژی آلمانی» و دیگر آثارش، همین برداشت را مطرح کرد و تقابل دو مقولۀ اساسی «شناخت» و «پراتیک» را نشان داد. از دیدگاه او چون پراتیک تضاد آمیز است، باید تضاد را وارد عرصۀ شناخت کرد. بدین گونه تضاد وارد دیالکتیک ماتریالیستی او شد. تنها شناختی که تضادهای جهان واقعی را ازخود سازد، میتواند ازعرصۀ ایدیولوژی بیرون شود. دستگاه اندیشه یی مارکس که بعدها نام مارکسیزم را به خود گرفت، ایدیولوژی نبود، بل، یک ضد – ایدیولوژی بود. دیگر مسأله بر سرتوجیه و تفسیر جهان نبود، مسأله برسر دگرسازی انقلابی جهان بود. مارکسیزمِ اصیل یک تیوری نقاد و یک پراتیک انقلابیست.
و اما چرا مارکسیزم را ایدیولوژی قلمداد کردند؟ با شکل گیری سوسیالیزم دولتی در اتحادشوروی، چنین برداشتی به وجود آمد که گویا جامعۀ شوروی دیگر فاقد تضاد و عاری از انقسام درونیست؛ جامعه ییست که در آن «مالکیت خصوصی بر وسایل تولید» به حیث کلید تناقضهای اجتماعی از بین رفته است. توضیح جامعۀ شوروی، در واقع، به توجیه جامعۀ شوروی مبدل شد. بدین گونه دستگاهِ اندیشه ییی که واقعیت جامعۀ شوروی را تفسیر میکرد، درمقام یک ایدیولوژی جدید، عرض اندام کرد: ایدیولوژی طبقه یی که دارد جامعۀ سوسیالیستی را اعمار میکند. این ایدیولوژی در آغاز به نام مارکسیزم ـ لنینیزم ـ استالینینیزم و بعد ها به نام مارکسیزم ـ لنینیزم معرفی گردید. بدین گونه به جای تفکری که تضاد را در مرکز خود قرار داده بود (مارکسیزم نقاد) دستگاه اندیشه ییی شکل گرفت که از تضاد، تناقض و دوگانه گی وحشت داشت! به بیان دیگر ایدیولوژی حزب ـ دولت توتالیتار شوروی (و به ادامۀ آن حزب ـ دولت توتالیتار چین) را جاگزین تیوری پراکسیس مبتنی بر دیالکتیک ماتریالیستی کردند، درحالی که برخورد خلاق و تیوری نقاد اجتماعی ـ اقتصادی مارکس و دیگر اندیشه پردازان نو آور مارکسیزم که روی داده های جامعه شناسی علمی استوار است، هیچ گونه خویشاوندی با ایدیولوژی ندارد.
نهضت آینده با هرگونه دستگاه اندیشه ییی که به ساده سازی و توجیه واقعیت موجود بپردازد و شاهراه آینده را براساس پیشداوریهای ذهنی، ازقبل ترسیم نماید، از بُنیاد بیگانه است. از این دیدگاه نهضت آینده یک سازمان فاقد ایدیولوژی است.
۲ـ فراخنگری و تنوع پرداخت اندیشه ییی که در اصل بُنیادی نهضت آینده بازتاب یافته اند، یک حکم کُلی، مطابق مُد روز نبوده، بل، یک ضرورت عینی رشد جُنبش دموکراتیک و مترقی جامعۀ افغانیست.
در بند ۳ اصول مرامی و تشکیلاتی نهضت آینده آمده است:
«تلاش همه جانبه، پیگیر و عاری از هرگونه گرایش سکتاریستی و تفوق طلبانه به منظور تشریک مساعی با نیروها، احزاب، سازمانها و عناصردموکرات و ترقی پسند ـ با حفظ هویتهای مستقل شان ـ در یک حرکت کُلی دگرساز و آینده نگر، به مقصد پیریزی بُنیادهای جامعۀ دموکراتیک افغانی».
وقتی حفظ هویتهای مستقل افراد و سازمانها با این صراحت مطرح میشود، به این معناست که نگرشهای گوناگون اندیشه یی، از افقهای گوناگون جامعه، میتوانند چند هدف اساسی، دریک مقطع مشخص تاریخی، با هم کنار آیند. نهضت آینده بربُنیاد همین اصل پدیدارگردیده است. وجود گرایشهای مختلف فکری و عقیده تی در درون نهضت (به حیث یک سازمان زنده و پویا) یک امر طبیعیست. از این دید نیز نهضت آینده یک سازمان فاقد ایدیولوژیست.
نشر شده در شمارۀ ۲ نشریۀ «آینده» (اگست ۲۰۰۰ مطابق اسد ۱۳۷۹)
