بامدادیها ۴۶-۴۸

-۴۶-

بر پِلک نهادی تبِ پروازِ سحر

بر سایه نوشتی غمِ آغازِ سحر

خورشید به انگشتِ تو مرواریدیست

کز ناز نشانی به رگِ بازِ سحر

۱۸ میزان ۱۳۶۵ – کابل

* * *

-۴۷-

گرمای قدمهات رگِ باد مباد

دیدارِ تو خاکسترِ میعاد مباد

آبادی ما بی سحرت شاد مباد

ویرانی ما بی شبت آباد مباد

۱۸ میزان ۱۳۶۵ – کابل

* * *

-۴۸-

امشب ز نمازِ دل جنون می آید

از هیزمِ سُرخ نورِ خون می آید

با دود و شکوه فقر، پیوند غمست

هر یک برِ من نگون نگون می آید

۲۳ میزان ۱۳۶۵ – کابل

WP-Backgrounds Lite by InoPlugs Web Design and Juwelier Schönmann 1010 Wien