بامدادیها ۷۶-۷۸

-۷۶-

برگشت ، خدا همان خدا بود که بود

هر دست که دید در دعا بود که بود

تا ژرفِ نگاهها چو افشاند غمش

هر چشم، زمینِ آشنا بود که بود

۱۸ ثور ۱۳۶۶ – کابل

***

-۷۷-

صد شهر به غوغای نگاهت نرسید

صد باغ به خشکای گیاهت نرسید

عمریست که با سوخته گان همکیشیم

فریاد خدا رسید و آهت نرسید

۳۱ میزان ۱۳۶۶ – کابل

***

-۷۸-

ای خاک چه تشنه ای که خون میخواهی

هر عاشق او جست، نگون میخواهی

ما دست به ریشه های خورشید زدیم

تو قامت ما شکسته چون میخواهی؟

۳۱ میزان ۱۳۶۶ – کابل

WP-Backgrounds Lite by InoPlugs Web Design and Juwelier Schönmann 1010 Wien