گُل نگاه تو

گُل نگاه تو

به سجده سر کُنمت دل بر آسمان تو دارم

سرم به کف چو نهم راه آشیان تو دارم

شبم به گریه فروشد، رهم ز سایه فرا گشت

چو آفتاب سحر رقص دیده گان تو دارم

زجلوه های حقیقت چه باک؟ عشق تو سوزم

طلوع خندۀ خورشید از لبان تو دارم

ز هر نگاه بهارت دوید خنده به وادی

به شعله زار تنم جوش ارغوان تو دارم

ز سجده راه دو صد شهر بسته ای به نگاهی

چه سان قرار شوم کآتش از نهان تو دارم

مرا ز خویش ببر کز خروش عشق خرابم،

دو دیده فرش ره و سر بر آستان تو دارم

به کلبه ام اگرت چشم شد بیا، که درین دشت

گُل نگاه تو در کف، پی گمان تو دارم

 

اول می ۱۳۶۲

WP-Backgrounds Lite by InoPlugs Web Design and Juwelier Schönmann 1010 Wien