آشیانی برای تو

آشیانی برای تو

 

ترا در سایه سارِ چشمانم کاشتم

باد سراسیمه در عروق تو دوید

خورشید بر فرازت چتری بست از مرمرِ نور

شبها برای تو بستر گشودند

و چشمهای من پیوسته ترا آب دادند

 

بامدادِ یلدایی

تو از میانِ شبکدۀ پیکرم بلند شدی

اندامت هنوز بوی سبزینۀ بهار داشت

و سینه هایت ـ آمیزه یی از مرمر و نور

و من رفتم تا آشیانت را

ـ با خاشاک مژگانم ـ

بر تاج ارغوانی خورشید بُنیاد نهم

 

 

کابل ـ ۵ جدی ۱۳۶۱

 

WP-Backgrounds Lite by InoPlugs Web Design and Juwelier Schönmann 1010 Wien