برگشت

در فرجام درنگ شب پنداران و شب آوران، سیمایی از پنجشیر، دیاری وارهیده از سوگ که چشم به برگشت فرزندان خود دارد.

 

برگشت

 

آسمان تنها

شاخه در پندارِ سبزش تا رِها تنها

کوه در اندوه شب تنها

رود در پروازِ کف تنها

کوچه ها در قابهای دیده گانِ خستۀ هجرت،

آبها در چشمه ها تنها

تاکها در سوگ، آبستن

تاکبنها تا خدا تنها

سایه در هجرانِ سیماها

ساقه ها در سایه ها تنها

برگ در دیدارِ سردِ باد

باد در دیبای گندمزارها تنها

عشقها در یادِ ایما ها

خانه ها در چنبرِ دیوارها تنها

ماه در شنگرفِ شب، تصویر

راه در هموارِ بی پایانِ خود تنها

شعر در گهوارۀ فریاد،

خامشی تا انتها تنها

***

با نگاهی سبز، ازرُستن

با سلامی داغ، از برگشت ـ

بر دیاری این چنین دلگیر

قفلِ تنهایی زهستی باز می گردد،

فصل نور آغاز میگردد.

 

 

کابل ـ ۱۱ جوزای ۱۳۶۳

 

WP-Backgrounds Lite by InoPlugs Web Design and Juwelier Schönmann 1010 Wien