در افسرده گیِ رؤیا
پناهم بخش
ای رؤیای افسردۀ جوانی.
تو رفتی
و من
ـ ویرانۀ برجای ماندۀ عشاق ـ
سلامِ دورِ خاطره های بادم
رفتی
ای رؤیای بلندِ خوشبختی
و من
در سکوتِ بکارتِ غمهای نامده
زنجیرِ امتدادم
پناهم بخش امشب
ای رؤیای رنگ رنگ زیستن
تا بوسه های نیمجانِ تو
گشایش مرگ را
ـ در آستان نیستی ـ
کلیدی باشند
پناهم بخش
ای رؤیای سنگینِ عطرهای بی پرواز
تا مردانه زیستن را
در مردانه مردن
فریاد زنم
کابل، ۲۷ سنبله ۱۳۶۴
