پویش
شب را
در لای انگشتانِ سکوت
میجویم
تا پایانِ انتظار را
در دلهرۀ ماندگاریِ یک خاطره
دیدار کنم
صبح را
در بهارِ گشایشِ دو چشم
میجویم
تا رفتن را
در رقصِ کاهی روز
انباز شوم
شعر را
در گسستِ وفای لحظه ها
آتش میزنم
تا نامت را
در فراموشگاهِ خاکسترِ آفرینش
نگینِ گمگشتۀ عفت سازم
کابل، ۲۱ عقرب ۱۳۶۴
