ابطالپذیری/ابطالگرایی (Falsifiability/Refutability)
یکی از مفاهیم مهم فلسفۀ علوم است. یک نظریه یا یک حُکم زمانی ابطالپذیر گفته میشود که اگر بتوان مشاهده یا تجربهیی را ثابت ساخت که با نظریه یا حُکم نامبرده در تضاد و تناقض قرار گیرد. کارل پوپر (Karl Popper) فیلسوفِ اتریشی این مفهوم را رایج ساخت.
یک قضیۀ ابطالپذیر (یا یک نظریۀ ابطالپذیر)، به حیث یک فرضیۀ علمی شهرت مییابد. اگر از طریق مشاهده یا تجربه، باطل شد، دیگر علمی نیست. کافیست که یک مثال علیه آن آورد تا آن قضیه باطل شود. مثلاً اگر بتوان فُسیلهایی از مرغ یا خرگوش را در اقشار رسوبی دورۀ دوم زمین (دورۀ دوم بین ۲۴۵ تا ۶۵ ملیون سال پیش. در این دوره هنوز پرندهگان و پستانداران ظهور نکرده بودند) پیدا کرد، تیوری تکامل انواع داروین باطل میشود. یا اگر گفته شود که تمام زاغها سیاهاند؛ کافیست یک زاغ سفید یافت تا این حُکم باطل شود. اما برعکس یک قضیۀ ابطالناپذیر، قضیهیی میتافزیکی خواهد بود. (البته ماورالطبیعی بودن به معنای ناجایز بودن نیست؛ مثلاً تیوری وجود عالَمهای موازی که در سال ۲۰۱۳ بیان شد یک تیوری جایز است ولی ابطالناپذیر، چون نمیشود از طریق مشاهده یا تجربه بطلان آن را ثابت کرد.)
اگر گفته شود که تمام انسانها میرندهاند، یک حُکم ابطالناپذیر است، پس غیر علمی است زیرا یا باید زمان نامتناهی را سپری کرد تا انسانی را یافت که میرنده نباشد یا شاهدِ درستی این حُکم، که خود یک انسان خواهد بود باید مرگ تمام انسانهای پیش از خود را مشاهده کند و مرگ خود را هم مشاهده کند تا نتیجه بگیرد که تمام انسانها میرندهاند. این که هیچ آدمی تاکنون بیش از ۱۳۰ سال عمر نکرده است تنها این حُکم را ثابت میکند «تمام آدمهایی که تاکنون مردهاند، میرنده بودند».
