استعلا؛ بَر شُدن، بَر شَوند (Transcendance)
۱- ویژهگی آنچه از درون ـ بودیِ طبیعی فرا میرود.
۲- آنچه از فناپذیریِ بشری فرا میرود با آنکه از خودِ این فناپذیری سرچشمه گرفته است، مانند استعلای هنری.
۳- پدیدارشناسی مفهوم استعلا را از بارِ معنایی میتافیزیکی آن خالی کرده آن را به معنای «بیرون از شعور» به کار میبَرد. برای شعورِ من اشیأ و آدمهای دیگر واقعیتهای استعلاییاند.
۴- واژۀ تعالی به معنای رفتن به سوی بالا (صعود ـ عروج) است. همین معنای تعالی است که در فلسفۀ هایدگر و سارتر کاربُرد دارد. در فلسفۀ سارتر استعلا حرکتِ شعور است که آن را همیشه به بیرون از خودش میبَرد یعنی به بیرون از آنچه هست میبَرد ولی این بیرون شدن همیشه در جهان ما میماند.
«در آثار هیدگر عباراتی از این قبیل دیده میشود که: ما به طرف جهان تعالی میجوئیم، ما به جانب دیگران تعالی میجوئیم، ما به سوی وجود تعالی میجوئیم؛ زیرا به عقیدۀ وی خصوصیت انسان این است که موجودی است در قلمرو شناختِ وجود، یعنی موجودی است که مسألۀ وجود را مطرح میکند و به عبارت دیگر، وجودِ او برایش مسأله است و به سوی وجود تعالی میجوید، و بالاخره این که ما از عدم برخاستهایم و از آنجا است که به سمت وجود در تعالی شدهایم.
بطور خلاصه هیدگر لفظ تعالی را در چهار معنی به کار بُرده است و میتوان معنی دیگری بر آن چهار افزود که آن تعالی و کششِ ما به طرف آینده است، چنانکه خود گوید همواره ما به طرف آینده و مقدورات و ممکنات خود تعالی میجوئیم. از این قرار لفظ تعالی به پنج معنی در عرف هیدگر گرفته شده است، و استعمال آن را در نظیر همین معانی در نوشتههای سارتر مییابیم.» (ژان وال، ۱۳۷۵: ۸۴۰)
۵- در ادیان، جهانِ برین و آفریدگار متعلق به این جهان نبوده، استعلاییاند.
