اندیشه/ فکر (Thought/pensée)
۱- مَلکه یا توانمندیِ انسان برای ایجادِ بازنَمودهای ذهنی را اندیشه یا فکر میگویند. حسیّات وابسته به دنیا و شرایط بیرونیاند ولی اندیشه از درونِ انسان برخاسته، نسبت به بیرون مستقل یا حداقل خود مختار است.
از دیدگاه کانت، تفکر یا اندیشه، ترکیبی است به این معنا که دادههای حسی متنوع و کثیر اند و به وسیلۀ تفکر(توسط مقولاتِ فاهمه و تصوراتِ عقل) ترکیب مییابند. وحدت یا یگانه گیِ سوژۀ متفکر (اندیشهور) بُنیاد ترکیبِ آنها را میسازد.
گسترۀ مصداق مفهوم اندیشه از یک فیلسوف تا فیلسوف دیگر فرق میکند. برخی واژۀ اندیشه را «فعالیتِ مبتنی بر مفاهیم» (تفکر مفهومی) میپندارند؛ برخی دیگر (چون دکارت) آن را مشمول تمام فعالیتهای آگاهانۀ ذهن چون حس، تحلیل و اراده میسازند؛ و شماری هم آن را در برگیرندۀ فعالیتهای ناخودآگاه (چون اندیشههای رؤیایی) میدانند. گاه فکر با شعور یکی پنداشته میشود و گاه به عقل فروکاسته میشود. فکر میتواند گفتمانی باشد (استدلال) یا مستقیم و بی میانجی (شهود)؛ خودآگاهانه باشد (طرحریزی) یا ناخودآگاهانه (رؤیا).
۲- فرایندِ اندیشهورزی را تفکر میگویند. فعلیت یافتنِ توانمندیِ اندیشیدن، تفکر یا اندیشه است، که در این صورت دربرگیرندۀ تصورات، مفاهیم و طرحها میشود. گذار از توانمندی یا مَلکه به فعل (اَکت) زمینۀ عینی شدنِ فکر را فراهم میسازد. تفکر همزمان حضور داشتن در جهان است و حاضر بودن در خود.
فِرگه، فیلسوف آلمانی (Ferge) تفکرات را از تصورات متمایز میشمارد: تفکرات برای تمام سوژهها (اندیشهوران) یکسان باقی میمانند در حالی که تصورات از یک سوژه تا سوژه دیگر فرق میکنند.
