برابرنهاد (Antithèse)
حُکمی که در برابر حُکمِ متضادش ارایه میگردد. هستی = برنهاد ؛ نیستی = برابرنهاد.
یا این احکامِ متضاد را در نظر بگیریم : ۱- «جوهرِ انسان در درون فرد انسانی بوده، تغییرناپذیر است (بنی آدم اعضای یک پیکر اند ـ که در آفرینش ز یک جوهر اند- سعدی) = بر نهادِ میتافیزک و ایدهآلیزم؛ ۲- «جوهر انسان در درون فردِ انسانی نبوده به حیث مجموع روابط اجتماعیش دگرگون شدنی است» = برابر نهادِ ماتریالیزم تاریخی (مارکس: تیزس ششم دربارۀ فویرباخ).
برابرنهاد دومین پایۀ سه پایۀ (Triade) دیالکتیک هِگلی است که منجر به «همنهاد» (Synthèse) میگردد.
