درونی/ ذاتی/ اندرباش (Immanent)
۱ـ آنچه در علتِ خود یا در سوژۀ کنشگر (عامل) نهفته است؛ آنچه که در چیزی که به بار میآورد، دخیل است، با آن در یک حوزۀ وجود قرار دارد. در مقابل برون ذاتی (Transcendant) قرار میگیرد.
ارسطو خاطر نشان ساخت که دیدن در خودِ چشم دخیل است، در حالی که آباد کردن در دستها دخیل نیست. در حالت نخست، یک کُنش درونی است (یعنی بین وسیله و هدف، بین چشم و دیدن، بین علت و رویداد، جدایی وجود ندارد). در حالت دوم بین هدف و وسیله جدایی وجود دارد. از دیدگاه فلسفۀ مدرسی، علت درونی (Cause immanente) منجر به تغییر شئی نمیشود (دیدن، «دیده شده» را تغییر نمیدهد).
۲ـ ریشهشناسی: مفهوم «درونی» به وسیلۀ نیکولاس اورِسمی (Nikolas d’Oresme) وضع گردید. وی این مفهوم را به معنای «آنچه به یک حالت باقی میماند»، به کار بُرد. درونی در واقع به معنای پایدار، دایمی، ثابت و پابرجا مورد کاربُرد قرار داشت.
۳ـ کنشهای ذاتی: در بینشهای ایده آلیستی ـ دینی و عرفانی به اعمالی اطلاق میشوند که به وسیلۀ خدا انجام میشوند و در خود خدا تکمیل میگردند.
