شر (Malum لاتین)
شر در لغت به معنای مصیبت است که هم هراسناک است و هم انزجارآور. در جریانِ زندهگی بشر، مسألۀ وجودِ شر یکی از مسایل عمدۀ فلسفه و میتافیزیک بوده است؛ مسألهیی که نقش بسیار مهم را در تکوین ادیان بازی کرد. موسی بن میمون (پزشک و فیلسوف یهود ۱۱۳۵-۱۲۰۴م) سه گونه شر را برشُمرد: نوع نخست شرورِ طبیعی، نوع دوم شرورِ برخاسته از کنشهای انسانی که یکی بر دیگری روا میدارند (از گونۀ آنچه از یک نظام استبدادی برمردم میرسد) و نوع سوم شروری که از عمل کسی بر خودش میرسد.
کانت شرور را دو گونه میپنداشت: یکی آنهایی که از نبود یا عدمِ خیر بر میخیزند (Mala defecta) و دیگر آنهایی که از زدوده شدن یا نقصان بر میآیند (Mala privationis). شرورِ نوع نخست از غیابتِ خیر سرچشمه میگیرند، در حالی که شرورِ نوع دوم وجودِ چیزی را مفروض میدارند که خیر را میزداید، یعنی به حیث اصل یا مبدایِ زدودنِ خیر عمل میکند. کانت این اصل را «خیرِ منفی» نام گذاشت.
از نِگرگاه خیر نیز میشود شرور را به سه گونه تقسیم کرد: عدمِ خیر، نفیِ خیر و انهدامِ خیر (جنایت).
۱ـ شرِ طبیعی: آنچه باعث زیانِ مادی (رویدادهای طبیعت چون زلزله) یا زیانِ جسمانی (چون درد و اندوه) میگردد.
۲ـ شر در معنای اخلاقی: آنچه با قواعد و هنجارهای اخلاقی در تضاد قرار میگیرد. در ادیان، این گونه شر، گناه نامیده میشود.
۳ـ شر در میتافیزیک: از دیدگاه میتافیزیک، فناپذیری و عدمِ کمالِ مخلوقات، شر است که با مفهوم «شرِ نقصان» افاده میگردد. برای میتافیزیک یک شر نمادِ همه رنجها و عذابهاییست که دامنگیر بشر میشوند. شر، در مقامِ یک ذات (گوهر)، تجلیِ یک نیرویِ جاودانِ نفی و نیستی (عدم) است که باعث بی نظمی و آشوب در جهان میگردد.
