غیابت (Absence)
۱ـ حاضر نبودن چیزی در جایی که معمولاً یا در آن جا میباشد یا در آنجا انتظار حضور آن وجود دارد. غیابت مترادف نقصان و کمبود است. غیابت به معنای وجود نداشتن نیست. در بسا ادیان، خدا از این جهان غایب است ولی وجود دارد، دیدگاهی که در تقابل با «همه خدایی باوری» (Panthéisme) قرار میگیرد. غیابت میتواند به طور نسبی مطرح گردد؛ چیزی که در اینجا نیست، میتواند در جای دیگری باشد. یک موضوع به خاطر آن غایب است که در شعور گونهیی حضور دارد، پس غیابت شکل ویژهیی از حضور است. جستجوی یک چیز غایب، در واقع جتسجوی چیز حاضر در ذهن / شعور است.
۲ـ در هنر، غیابت میتواند میانجی برای مطلق باشد. در برخی ادیان (اسلام و دین یهود) خدا هیچگونه حضور نمایشی ندارد. حضور خدا توسط کلمات (کتاب مقدس) و توسط ایمان ارایه میگردد. در پنج سدۀ نخستِ دین بودایی، حضور بودا با نمادهایی که غیابت ـ حضور او را میرساندند، نمایانده میشد، مانند تخت خالی، سایه بان تهی، نقش پا روی زمین و غیره.
۳ـ در تیوریِ «شدنِ» (تکوین) ارسطو غیابت و حضور بدینگونه مطرح گردیده است: «آنچه تکوین مییابد» به حیث یک غایب در روندِ شدن حضور دارد. («درختِ بادام» که به نمو آغاز میکند، به حیث یک غایب در «خستۀ بادام» حضور دارد). تیوری شدن (کَوّن) بر همینگونه حضورِ غایب استوار است. از سوی دیگر پیوند باالقوه و بالفعل روی حضور بالفعل و غیابت – حضورِ بالقوه توضیحپذیر است.
