لذت (لاتین Plaisir/Placere)
۱ـ از نگاه ذهنی، لذت به حس یا احساس خوشآیندی گفته میشود که حضور، تماس یا باز نمود (تخیل) یک چیزِ جذاب در انسان یا دیگر حیوانات بر میانگیزد. فلاسفه، از یونان باستان تا کنون، لذات تنی را از لذات روانی متمایز شمردهاند. در سلسله مراتب حالاتِ مثبتِ عاطفی که تا شادمانی، بهروزی و خوشبختیِ کامل میرسد، لذت همیشه فرود ترین مرتبه به نظر رسیده است، چون چیزی سطحی و زودگذر تلقی شده است.
افلاطون لذات ناب را از لذتهای آمیخته جدا میسازد. لذتهای آمیخته آنهاییاند که از پیِ یک خواست (هوس یا کام) حاصل میشوند و بدینگونه همیشه با ضدِ خود (درد) آمیختهاند. فیثاغورث لذتها را به سه دسته تقسیم میکند: لذتهای طبیعی و ضروری (چون لذتِ آشامیدن در تشنهگی)؛ لذتهای طبیعی و ناضروری (غذای خوب خوردن) و لذتهای غیر طبیعی و ناضروری (افتخار، شهرت، ثروت).
۲ـ اصل لذت در روانشناسی، لذت را میکانیزمی میشمارد که زندهجانها را به باز آفرینیِ شرایطِ لذتبخش ترغیب میکند. از دیدگاه روانشناسی، فعالیت روانی به گونۀ طبیعی به سوی جستجوی لذت و دوری جستن از ناگواری و ناخوشآیندی است. رانهها (Pulsions) به طور خودکار به سوی حلِ خود میروند که در بهترین حالت باعث لذت میشوند. فروید بر آن است که لذت عبارت از کاهشِ تشنجِ روانی است. از دید او آدمی در جستجوی ارضای خود است و لذت یکی از وجوه یا حالتهای ارضاست.
