نوعی/ همهگانی/ نوعانه/ ژنریک (Generic)
۱ـ آنچه به یک نوع تعلق داشته باشد. در برابر ویژه و خاص قرار میگیرد.
۲ـ در فلسفههای فویر باخ و مارکس:
از دیدگاه فویرباخ، انسان، برخلاف حیوان، یک «موجود نوعی» است یعنی نی تنها به نوع خود (نوع بشر) تعلق دارد. (آنگونه که یک مثلث معین به نوع یا صنف مثلث تعلق دارد) بل در خود، انسانهای دیگر را هم دارد، یعنی ذات او، روابط یا پیوندهایش با تمام نوع بشر است. وی در اثر معروفش، «مانیفیستهای فلسفی» نوشت: «ذات انسان در جمعیت انسانی جا دارد: در وحدت انسان با انسان.» (Feuerbach, 1960: 198)
از دیدگاه فویرباخ، همین ویژهگی نوعی بودن ذات یا گوهر انسان است که از خود بیگانهگیِ بشر را در دین تعیین میکند: انسان ذات بشری را در بیرون از بشر قرار میدهد چون این ذات در خود او به حیث فردِ بشری وجود ندارد. چون فرد انسانی آگاه نیست که جوهر یا ذاتش در مجموعِ بشر و در روابطش با آدمهای دیگر جا دارد، این ذات را در موجودی فرا بشری و سرمدی، فرا میفِگَنَد.
فویرباخ مینگارد: «اگر نوع بشر را به جای یزدان ننشانیم، خالیگاهی را در افراد انسانی به جا خواهیم گذاشت که ناگزیز با نمایش از یک یزدانِ دیگر پُر خواهد شد؛ یزدانی که ذاتِ (گوهر) تشخص یافتۀ نوع بشر است. تنها نوع بشر قادر است که جای یزدان و دین را بگیرد و بدینگونه آنها را نفی کند.» (Ibed; p.230)
پس برای آشتی دادنِ دوبارۀ وجود بشری با ذات بشری باید عشق بشری را به جای عشق یزدانی نشاند. از نِگرگاه فویرباخ «عشق، خداناباوریِ عملی است.» (ص ۲۳۴)
برای فویر باخ بشر ذات یگانهیی دارد که هر فرد بشری آن را از طریق روابطش با دیگر افراد بشری و با کُل نوع بشر، از آن خود میسازد. یک فرد، به تنهایی و بی پیوند با نوع بشر فاقد ذات بشری است.
سعدی همین دیدگاه «هومانیزم تیوریک» فویرباخ را شش قرن پیشتر از او به گونۀ دیگری ارایه کرده بود. انسان برای سعدی نیز یک موجود نوعی است زیر عنوان «بنی آدم»، اما موجودی آفریده شده که از آغازِ آفرینش، جوهر خود را دارد.
بنی آدم اعضای یک پیکر اند
که در آفرینش ز یک جوهر اند
در هیچ کدام از بینشهای یاد شده، انسان به حیث یک موجود «تاریخی» و «تاریخمند» مطرح نگردیده است. مارکس با مطرح کردن ذات بشری در تاریخ، بُنیادهای مادی درکِ هستی بشری را پیریزی کرد. از دیدگاه مارکس ذات یا گوهر بشری چیزی در نوع بشر نیست که ما از آن در عملیۀ ازخودبیگانهگی، بیگانه شده باشیم. ذات انسان مجموع روابط اجتماعی اوست که در بستر تاریخ و بر اساس مناسبات ویژۀ اقتصادی بین آدمها ساخته میشود و با تاریخ و تغییرِ این مناسبات دگرگون میگردد.
