نَفس زنانه

نَفس زنانه (Anima) / آنیما؛ نفس مردانه/ آنیموس (Animus)

۱- در تفکر فلسفی قرون وسطایی، نفس یا آنیما به معنای نفسِ حیاتی و حسی در مقابل آنیموس یا نَفسِ عقلانی به کار گرفته شده است. روح (Esprit=spirit) را خِرد ورز (عقلانی) پنداشته‌اند و نفس را بی خِرد و شهودپرداز. روح بررسی و داوری می‌کند یعنی تحلیلی است؛ نفس می‌پذیرد، می‌فهمد، یعنی ترکیبی است. دوگانه‌گی نفس/ روح گاه‌گاه به این تمایز می‌رسد: نفس تخیل می‌کند، روح می‌اندیشد؛ نفس بارآور شعر است و روح بارآور شناخت. در سلسله مراتب هستی (تن، نفس، روح) نَفس بین تن و روح قرار دارد.

۲- روان‌شناسی:

کارل گوستاو یونگ (Carl Gustav Jung) روان‌شناس و شاگرد فروید، مفاهیم آنیما و آنیموس را در تیوری خود به نام «روان‌شناسی ژرفاها» (روان‌شناسی تحلیلی) به معنای جدید جا داد. وی در آغاز پژوهش‌هایش برای کنار گذاشتن تقابل قدیمی بین تن و نفس، آنیما را به حیث یک واقعتِ زنده، یک نیرویِ زنده‌گانی بخش و یک ظرفیتِ ناهشیار، که متکایِ زبانِ آگاهانه و تفکرِ خردورزانه است، مطرح کرد. در دیدِ آغازین یونگ، آنیما سرچشمۀ آفرینش تصویرهای ذهنی است. آنیما با تفکرِ گُنگی که تجارب شهودی و تخیل را با خود حمل می‌کند، پیوند دارد. بدین‌گونه، آنیما، یک واقعیتِ میانجی بین تن و روح (یا ذهن) بوده، از استقلال کامل نسبت به تن و روح برخوردار است. سپس، در پژوهش‌های بعدی خود، یونگ برداشت آغازینش را از کشف آنیما، یک جانبه و محدود خواند و به این باور رسید که آنیما، صرف یکی از جنبه‌های رابطۀ موجود بشری با نَفسش است. آنیما، صرف جنبۀ تجارب مردانه‌گیِ نَفس است. آنیما، در واقع، در زیر پوشش عقل و تفکر، تجسمِ زنانه‌گی در تخیلات مرد است. این واقعیت ایجاب می‌کند که چیز دیگری به حیث جایگاه تجارب زنانه‌گیِ نَفس وجود داشته باشد. یونگ این جنبه را آنیموس خواند، آنیموس جنبۀ مردانه‌گی در نَفسِ زن است.

بدین‌گونه آنیما، قطبِ زنانه گی در ناخودآگاه مرد است و آنیموس، قطب مردانه‌گی در ناخود آگاه زن.

پیامد‌های این کشف و فرضیه‌هایی که از آن بر می‌خیزند، بسیار متنوع‌اند و راه را برای توضیح روابط بین زنده‌گی روانی فردی و زنده‌گی روانی گروهی و اجتماعی، باز می‌کنند. وجود دو گانه‌گیِ نَفس (مردانه و زنانه) وجود نقش‌های (رُل‌های) مردانه‌گی و زنانه‌گی را در فرهنگ‌های مختلف بشری توضیح می‌دهد. از نِگرگاه یونگ، انقطابِ آنیما/ آنیموس بُنیاد ساختارهای گروهی به اساس روابط خونی را توضیح می‌دهد. همچنان بر بُنیاد این تیوری، می‌توان وجود اساطیر را در تمام گروه‌های بشری توضیح داد. در مقیاس زنده‌گی روانیِ فردی، تیوری آنیما/ آنیموس این امکان را میسر می‌سازد که دریابیم که چه گونه دو گرایش متقابل، گرایش کم بها دهی (آنیما) و گرایش پُر بها دهی (آنیموس) برخاسته از زنده‌گی یک گروه اجتماعی، در زنده‌گی روانی فردی عمل می‌کنند. یونگ به توضیح سادۀ آنیما و آنیوس بسنده نکرده، آنها را دو نمونه/ الگو (Archétype) (که سرچشمۀ تخیلات‌اند) در زنده‌گی روانی بشر خواند. آنیما، نمونه یا الگوی «تخیلِ زنانه-سیما» در روان مرد (انیما = زنانه گی، الگوی زن) و آنیموس، نمونه یا الگوی «تخیلِ مردانه ـ سیما» در روانِ زن (آنیموس = مردانه‌گی، الگوی مرد).

زمانی که این نمونه‌ها/الگوها (آرخه تیپ‌ها) در روانِ یک فرد، صورتِ یک انسان مشخص را به خود می‌گیرند (مثلاً پدر، مادر، همسر، هنرمندِ محبوب و غیره) روان فرد نامبرده این انسان مشخص را تجسم تمام نیروهایِ آن الگو یا آن نمونه می‌پندارد. بر اساس تیوریِ آنیما/ آنیموس، نَفس یک واقعیت دوگانه یا دو جنسی است، واقعیتی است که دو قطب متضاد را همزمان در خود دارد.

WP-Backgrounds Lite by InoPlugs Web Design and Juwelier Schönmann 1010 Wien