کلام قصار/ گُزینگویه/ گُزینگویی (Aphorisme)
از واژۀ یونانی آفورمیسموس (Aphormismos) به معنای «تعریف» برساخته شده است.
هر متن کوتاه (از یک جمله گرفته تا یک فصل) که یک کُلیتِ با معنی را افاده کند، گُزینگویه یا آفوریزم («قطعۀ تفکر») خوانده میشود.
«تعریف نمودن یک چیز یا یک موقعیت برای فلاسفه و دانشمندانِ یونان، بطور متداول، به معنی بیان اصل (جوهر، ذات) آن چیز یا موقعیت به زبانی فشرده و با استفاده از حداقل کلمات بوده است. متنی که در آن شناخت موضوعی در دهها صفحه بیان گردد، «’کلام قصار» به حساب نمیآید. ایجاز خود، ذات قطعۀ تفکر، یعنی تعریف است.
در زبان یونانی کهن واژۀ «اکسیوم» (Axiom) نیز وجود دارد که در معنا به قطعۀ تفکر بسیار نزدیک است. تفاوت مهم و بسیار اساسی میان «اکسیوم» (که آنرا به «اصل موضوع»یا «اصل بدیهی» ترجمه کردهاند) و «افوریسم» در این است که حوزۀ کاربرد واژۀ اول موضوعاتیست که تعیینپذیری، وضوح و قطعیت، خصوصیت اصلی آنهاست؛ در حالی که قطعۀ تفکر در مورد آنچه گفته میشود که این سه صفت تا حد زیادی در آنها غایب است. حوزۀ کاربرد اکسیوم ریاضیات و منطق بود و حوزۀ کاربرد افوریسم علوم تجربی. اقلیدس، ریاضیات را با اصلی بنام خودش پایه گذاشت و بقراط، یکی از اولین رسالههای پزشکی تاریخ را به شکل مجموعهیی از افوریسمها نوشت. بعدها، در تاریخ اروپا، قطعۀ تفکر مختص به قلمرو دانشی گشت که بیش از همه میبایست با غیاب این سه ويژگي – تعیین پذیری، وضوح و قطعیت- درگیر باشد: دانش طبیعت انسان و امور انسانی. پاسکال، و سپس متفکرانی مانند نیچه و کیرکگارد، از قطعۀ تفکر برای بیان نوع اندیشهیی استفاده نمودهاند که سعی میکند با آگاهی کامل از این ابهام بنیادینِ امور انسانی، بیندیشد.» (برگرفته از دایره المعارف انترنتیِ ویکوپیدیا)
