کد ام سازمان برای کدام هدف؟ مصاحبه سالم اسپارتک با عبدالله نایبی

مصاحبه سالم اسپارتک با عبدالله نایبی

کد ام سازمان برای کدام هدف؟

محمد سالم اسپارتک: نشریۀ «آینده» با شمارۀ کنونی وارد چهارمین بهارخود میشود. طی این مدت شمارخواننده گان نشریه و از آن گذشته شمار هواداران نهضت ما پیوسته افزایش یافته و موازی با این پروسه، پیشنهادها و سوالهای مطروحه از جانب خواننده گان و هواداران آینده نیز افزایش یافته است و جالب این که  بسیاری از افراد مترقی «نهضت آینده» و نشریۀ آن را به مثابۀ «مرکز نوسازی جُنبش چپ افعانی» تلقی میکنند و انتظار دارند که در رابطه با نوسازی پاسخ به همه سوالهای شان را درصفحه های «آینده» دریافت کنند.

«آینده» به طور مستدام به پیشنهاد و سوالهای مطروحه پرداخته است. درهمین تازه گیها برخی از سوالهای ازجانب شمار زیاد علاقه مندان به تکرار مطرح شده اند که من کوشیده ام آنها را نوعی جمعبندی کرده و طی چند پرسش با شما مطرح سازم.

سوال: درماههای اخیر طرحها و اعلامیه هایی از سوی گروه ها و حلقه های، برخاسته از بازمانده های حزب فروپاشیدۀ دموکراتیک خلق افغانستان، به منظورایجاد یک «سازمان سراسری» به طور پراگنده انتشاریافته اند. شماری از خواننده گان «آینده» و هواخواهان نهضت ما تقاضا نموده اند تا دیدگاههای «نهضت آینده» را در رابطه با ضرورت تشکل چنین «سازمانی» بشناسند.

پاسخ: «نهضت آیندۀ افغانستان» که درشرایط دشوارحاکمیت اُلیگارشی طالبی از سرگیری شجاعانۀ مبارزۀ دادخواهانه و دموکراتیک را از سوی مبارزان پیگیر راهِ خلق اعلام داشت، از همان بدو پیدایی، ضرورت تشکل قانونمند یک سازمان مُدرن چپ دموکراتیک را در برابر مبارزان افغان قرار داد و چنین مطرح کردکه از سرگیری مبارزۀ داد خواهانۀ دموکراتیک مستلزم نوسازی جُنبش چپ افغانیست ؛نوسازی هم درعرصۀ اندیشه، هم درعرصۀ ساختار تشکیلاتی و هم درعرصۀ وسایل نیل به اهداف استراتیژیک.

حالا که سه سال ازطرحهای آغازین ما میگذرد، با خوشنودی تمام درمییابیم که روند آغاز شده توسط « نهضت آینده»، وسعت و ژرفا مییابد و گروه های عدیده یی از رفقای سابق ما به انتشار برداشتها، دیدگاهها و طرحهای شان درجهت ایجاد یک «سازمان سراسری» میپردازند. این تلاشها خود نمایانگر آغاز آماده گی نیروهای چپ و دموکراتیک برای نوسازی جُنبش چپ افغانی اند. البته جنبه های مثبت وسازندۀ اقدامهای نامبرده نباید مسایل اساسی نوسازی را به سایه برانند. اما با تأسف اکثریت طرح های منتشره تا امروز نوسازی جُنبش را به طور بُنیادی مطرح نمیکند. میخواهم نکتۀ عمدۀ آن طرحها را مورد بررسی شتابنده قراردهم تا پیچیده گی دستیابی به یک تفاهم را انعکاس داده باشم؛ آن نکته همانا مسألۀ اهداف استراتیژیک است.

ما درهیچ کدام ازطرحهای منتشره تا امروز به «هدف استراتیژیک» طراحان برنمیخوریم. سازماندهنده گان «طرح میهنی» به صراحت به ما اعلام داشتند، که فاقد استراتیژی به مفهوم کلاسیک آن اند. یعنی برای جامعۀ افغانی دارای کدام پروژۀ درازمدت اجتماعی اقتصادی (یا به دیگر سخن چشم اندازکدام فورماسیون جدید اجتماعی) نیستند. درهمین استقامت فکری، هیچ کدام ازطرح های نامبرده، دگرگون ساختن مناسبات اجتماعی اقتصادی موجود درجامعۀ افغانی را به حیث هدف دورنمایی خود مطرح نمیکنند.

به یقین یکی از درسهایی فروپاشی سوسیالیزم دولتی این است که نباید تمام آینده را از پیش در قالب طرحهای دگماتیک و برنامه های ذهنی جا داد و تمامی حرکت و تکامل آیندۀ جامعه را از امروز تعیین کرد. دگماتیزم دیروزی با صدور این حکم که گویا پیروزی پرولتاریا یک امر محتوم است، دروازه های تفکرخلاق را برروی بسا از مبارزان راه زحمتکشان، به ویژه صفوف احزاب کارگری و انقلابی جهان سوم بسته بود. اماکنار گذاشتن دگماتیزم دیروزی نباید به این آشفته گی تفکر بینجامد که تحولهای اجتماعی ـ اقتصادی را فاقد قانونمندی می انگارد.

مطرح نکردن یک بدیل کُلی برای جامعۀ امروز افغانی یک رُخ مسأله است. دنبال کردن این منطق ما را به رُخ دیگر مسأله میکشاند: نا ممکن پنداشتن یک آلترناتیف اقتصادی ـ اجتماعی یعنی پذیرفتن جاودانه گی مناسبات اجتماعی موجود درجامعه نداشتن استراتیژی در واقعیت امر پذیرفتن وضعیت موجود نهادهای بُنیادی اجتماعیست.

هرمبارز نسبتاً آگاه میداندکه وضعیت موجود جامعۀ ما در بُعد ماهوی ـ سرشتی و مادی آن (نی صرف دربُعد شکلی ـ سیاسی آن) وضعیتیست متکی براستثمار انسان زحمتکش و استیلای ایدیولوژی های فرتوت قرون وسطایی که تداوم این استثمار و ناخویشتنی را موعظه میکنند.

طرحهای ارایه شده از سوی رفقای دیروز ما عمدتاً به دو دلیل فاقد استراتیژی اند:

  • برخی، آن گونه که مبتکران آنها اعلام میدارند، خصلت «چپ» بودن را کنار گذاشته اند و به همین دلیل مفهوم «چپ» در آن طرحها به چشم نمیخورد. بدین گونه آنها تحولهای بُنیادی اجتماعی را هدف خود قرار نمیدهند و صرف میخواهند درعرصۀ تحولهای روبنایی از طریق عمل سیاسی و احراز قدرت دولتی فعال باشند.
  • برخی دیگر به دلیل این که جامعۀ افغانی درحال حاضر فاقد یک شیوۀ خاص تولید و هنوز مسألۀ مالکیت درآن قوام نپذیرفته است، مطرح کردن هرگونه استراتیژی را یک عمل پیش از وقت و نابه هنگام میپندارند.

گروه اول که راه شان را از چپ جدا کرده اند، شاید درعرصۀ تحولهای سیاسی و دگرگونی ساختار بعدی دولت افغانستان اثر بگذارند، ولی به هیچ وجه به حیث ادامه دهنده گان جُنبش چپ و دادخواهانۀ افغانی مطرح نخواهند بود. و در برابر استدلال گروه دوم باید گفت، که نبودن این یا آن شیوۀ تولید (مثلاً سرمایه داری درجامعۀ افغانی) از یک سو به معنای نبودن توده های زحمتکش و فقدان استثمار درجامعه نیست و از سوی دیگر وجود استثمارگران، فرادستان و ایدیولوژیهای وابسته به آنها را درمقام ایدیولوژی حاکم نفی نمیکند. نبود یک شیوۀ حاکم تولیدی به هیچ وجه به معنای وجود جامعۀ بدون طبقات نیست!

بدین گونه مطرح کردن رفع استثمار به حیث یک هدف دورنمایی هیچ گونه مغایرتی با وضعیت کنونی ساختار اجتماعی ـ اقتصادی جامعۀ افغانی ندارد. البته راه ها و شیوه های رسیدن به هدف استراتیژیک بسته به شرایط عینی و ذهنی جامعه و سطح پخته گی نهادهای ممثل جامعۀ بعدی (به طورمثال کوپراتیفهای تولیدی دهقانی، بانکهای انکشافی مترقی برای زارعان، سندیکا              ها و سازمانهای صنفی که برشرایط کار درعرصۀ تولید اثر بگذارند وغیره) از یک سو و ظرفیت تاریخی سازمان سیاسی زحمتکشان از سوی دیگر، تعیین میگردند. هیچ مبارز واقعیتبین، سوسیالیزم را به حیث یک بهشت ذهنی طرح نمیکند. ساختمان چنین جامعه یی از همین مبارزۀ امروزی ما آغاز میگردد! دادخواهان افغان باید گام به گام بهره کشی و ناخویشتنی انسان را عقب زنند. مبارزۀ اندیشه یی (چیزی که دیروز به نام ایدیولوژیک شهرت یافته بود) حتی در درون نیروهای بیدار سیاسی جامعه بخشی از مبارزه برای رفع استثمار است. از یاد بردن این اصل مستقیماً به ابژکتویزم ارتجاعی میرسد.

سوال: درطرحهای ارایه شده به مفاهیمی چون «عدالت اجتماعی»، «استقرار بازار آزاد» و تشویق سرمایه گذاری خارجی در افغانستان برمیخوریم. فکر نمیکنید که مفهوم «عدالت اجتماعی» میتواند همان مفهوم کمونیزم دیروزی را بیان کند. برخیها چنین استدلال میکنند که چون درجامعۀ افغانی حساسیت جدیی نسبت به واژه های کمونیزم و سوسیالیزم وجود دارد، باید از کار بُرد آن ابا ورزید و به جای آنها «استقرار عدالت اجتماعی» را مطرح کرد. آیا ممکن است مفهوم «عدالت اجتماعی» را با مفهوم «کمونیزم» مترادف دانست؟

پاسخ: دقیق مطرح کردید. من هم درگفتگوهایی که با بسا رفقا داشته ام، به این موضوع برخورده ام.

«عدالت اجتماعی» متعلق به مفاهیم ایدیولوژیک است، نی متعلق به عرصۀ علوم بشری. به دیگر سخن، «عدالت اجتماعی» برای هریک از طبقات و گروه های اجتماعی دریکی از مقطعهای تاریخ، یک تعریف خاص دارد. برای طبقات مالک و فرادست جامعه، «عدالت اجتماعی» یعنی پذیرفتن مالکیت بر وسایل تولید به حیث یک حق تاریخی، خانواده گی و طبیعی آنان. ایدیولوژیهای حاکم، دولتها و مذهب همین تفسیر را از عدالت اجتماعی موعظه میکنند.

و اما «عدالت اجتماعی» از دیدگاه منافع زحمتکشانی که جز نیروی کار ثروت دیگری ندارند، در نقطۀ مقابل تعریف ایدیولوژیهای حاکم قرار میگیرد. «عدالت اجتماعی» مطروحه از سوی فرادستان درحقیقت «استبداد اجتماعی» بر فرودستان است. چنین مفاهیم بدون نشاندادن خصلت طبقاتی آنها، اگر آگاهانه باشد (آن گونه که در ایدیولوژی بورژوازی غرب مرسوم است)، یک عوامفریبیست و اگر غیرآگاهانه باشد، باید درکنار آنها موضعگیریهای روشن طبقاتی را درجهت دفاع از انسان زحمتکش افزود.

مسألۀ «بازارآزاد» را بسیار دقیق درکنار «عدالت اجتماعی» مطرح کردید. چون در این زمینه نیز از چنگ ایدیولوژیها بدر نشده ایم. چنین فکر میشود که آوردن صفت آزاد درکنار «بازار» مشمول دفاع از آزادی میشود!! آنانی که امروز به دفاع از بازار آزاد برآمده اند، از یاد میبرند که دیگر اقتصاد جهانی در واقع یک جهان اقتصاد واحد است که بستر انباشت بیحد و حصر سرمایه را تشکیل میدهد. قانونمندی انبساط و انباشت سرمایه درجهان ـ اقتصاد امروزی، خود، انکشاف بازارهای گوناگون ملی را همراه دارد که در واقع ساحه ها یا نواحی مختلف بازار جهانی اند.

سرمایه داران خارجی و داخلی نیازی به «خوشخدمتی» (۱) مدافعان بازار آزاد ندارند تا عرصه های گوناگون نظام سرمایه داری را درافغانستان انکشاف دهند. اگر تا فروپاشی شوروی مفهوم «بازارآزاد» با نظام دموکراتیک بورژوایی پیوند داشت و دفاع از آن به مثابۀ دفاع از دموکراسی تلقی میشد، امروزه گسترش بازار آزاد مربوط به انکشاف سرمایۀ جهانی و روند جهانی شدن است و زمینه های تسریع سیطرۀ سرمایه داری را برکرۀ خاکی فراهم میسازد. انکشاف بازار، همروند است با انکشاف سرمایه داری و تشدید بهره کشی از انسان زحمتکش. دفاع از آن از سوی نیروهای مترقی و دموکراتیک یا از سر نا آگاهیست یا یک عوامفریبی. بازار با تمام نظم ظاهریش در واقع انارشی تاریخ است که انباشت سرمایه را ضمانت میکند.

بازار چیست؟ برخلاف برداشت عامیانه، بازار تنها محل داد و ستد نیست. بازار یکی از ساختارهای سرمایه داریست. درجهان ـ اقتصاد امروز، سرمایه داری بدون بازار و بازار بدون سرمایه داری وجود ندارند!! در بازار ارزش مبادلۀ کالاها تعیین میگردد. نیروی کار مولدان نیز به حیث کالا در بازارکار به فروش میرسد. بازار آزاد از یک سو جایگاه تحقق سود است و از سوی دیگر جایگاه چپاول مولد راستین کالا، یعنی کارگر. پس «بازارآزاد» زندان زحمتکشان است! تاکنون دولتها میتوانستند آزادی بازار را به سود این یا آن گروه اجتماعی محدود سازند، ولی با تشدید فراملی شدن روند سرمایه داری و گسترش بازار جهانی، ساحۀ نفوذ دولتها بربازارخیلی تنگتر شده است. جهانی شدن سرمایه داری و جهانی شدن بازار وابسته به آن، باعث ایجاد سیستم جهانی سرمایه داری شده اند. این سیستم عمدتاً به مرکز (یا متروپولهایی سرمایه داری: امریکا، اروپای غربی، جاپان و غیره)، اطراف دور (آنچه درگذشته جهان سوم نامیده میشد) و اطراف نزدیک (روسیه، چین، اروپای شرقی و غیره) تقسیم میشود.

روند انباشت جهانی سرمایه (که قانون سرشتی سرمایه داریست)، اگر از یک سو پروسۀ بورژوا ساختن گروه های تازه نفس را درمرکز و اقشارجدید را در اطراف نزدیک و دورهمراه دارد (این پدیده درکشورهای چون روسیه، چین و اروپای شرق زیر نام «عروج ثروتمندان جدید» خیلی مشهود است)،

از سوی دیگر توده های ملیونی را به طرف پرولتر شدن (پرولتاریزاسیون) میکشاند. درسیستم جهانی سرمایه داری امروز روندهای بورژوا شدن و پرولترشدن تمام کشورها را در مینوردد! این پروسه از یک سو درسطح کُل سیستم مطرح است (یعنی اطراف به حیث بخش پرولتر مشمول پروسۀ جهانی شدن سرمایه میشود) و از سوی دیگر درمقیاس هرکشور (چه مرکز و چی اطراف) مطرح میباشد. افغانستان، به حیث بخشی از اطراف، مشمول روند جهانی شدن سرمایه داریست. این پدیده پاگیری شیوۀ تولید سرمایه داری را در افغانستان سرعت خواهد بخشید. جُنبش چپ افغانی نباید از عامل فراتعیّن سرمایۀ جهانی (یعنی از تحمیل شیوۀ تولید سرمایه داری و منطق رشد آن) غافل بماند. قوام نپذیرفتن این یا آن شیوۀ تولید درخلأ قرار ندارد. ما درعصر استقرار جهانشمول سرمایه داری زنده گی میکنیم. یک مثال ساده از مولدان موادمخدر در افغانستان میدهم. منظورم از این مولدان، همان زارعان یا کارگران زراعتی اند، نی سازماندهنده گان محلی آن. «کالایی» را که آنان تولید میکنند، در «بازارجهانی» به فروش میرسد. آنان دربدل کالای تولیدی شان پول دریافت میکنند. این پول بخش ناچیزی از ارزش کالای نامبرده است. بخش هنگفت دیگر آن درجیب سازماندهنده گان، عمده فروشان و قاچاقبران می افتد. ما به این زارع افغان چی نام بگذاریم؟ چون روی زمین کارمیکند و وسیلۀ اساسی تولید وی زمین است، معمولاً او را دهقان میگویند. ولی ازسوی دیگر، فرآوردۀ کارش (یا مستقیم یا غیرمستقیم) در بازارجهانی به فروش میرسد و باعث ایجاد ارزش اضافی میگردد. از این دیدگاه، زارع مذکور یک پرولتر است.

تعریف پرولتر را یاد آورشوم: پرولترکسیست که فاقد وسیلۀ تولید بوده، نیروی کارخود را میفروشد و مولد ارزش اضافیست. کسی که در روند تولید ارزش اضافی تولید نمیکند پرولتر نیست. بدین گونه وجود پرولتر ناگزیر تصاحب ارزش اضافی را توسط گروه دیگر اجتماعی همراه دارد، چی صاحبان وسایل تولید باشند، چی دولتی از قماش دولت شوروی و غیره.

هم زمان، آنانی که ارزش اضافی تولید شده ازسوی زارعان افغان را به جیب می اندازند، موقف «بورژوا» را احراز میکنند. انارشی بازارجهانی همین اکنون بخشی ازتولید داخلی افغانی را سمت میدهد! سازماندهنده گان زرع تریاک و انتقال هیرویین برای چپاول نیروی کارزارعان افغان منتظر تکوین شیوۀ تولید سرمایه داری در افغانستان نیستند!

روی موضوع بازار بسیار پیچیدم تا باشد نمونه یی از پیچیده گی مسایل نوسازی اندیشه یی جُنبش چپ را از یک سو و ضرورت داشتن یک بینش علمی اجتماعی ـ اقتصادی را از سوی دیگر نشان دهم.

بدون جهانبینی علمی، و اسلوب استدلالی پیوسته به آن، نمیشود روندهای عینی تحولهای پیچیدۀ جامعۀ افغانی را درک کرد. در این جا واضح ساختیم که علیرغم نیت نیک رفقایی که از بازار آزاد به حیث یک نهاد جامعۀ دموکراتیک سخن رانده اند، آنها در واقع از یکی از ساختارهای سرمایه داری که حلقۀ اساسی استثمار کارگران است، دفاع کرده اند.

سوال: درفضای عمومی ضرورت و عاجل بودن تشکل دوبارۀ نیروهای مترقی، شماری از دوستان مطالبه میکنند تا «نهضت آینده» ابتکار این تشکل را به عهده گیرد. به این مطالبات به حق آنها چه پیامی داریم؟

جواب: به یقین تشکل نیروهای مترقی و دادخواه، عمده ترین وظیفۀ دموکراتها و انقلابیون افغان است. ما از همان آغاز راه اندازی نهضت آینده این مسأله را مطرح کرده بودیم و وظایف مان را در این استقامت معین ساخته بودیم. و اما «تشکل» چیست و چگونه باید صورت پذیرد؟ «تشکل» برخلاف آنچه پنداشته شده است، گِرد آمدن و جا به جا شدن یک تعداد افراد در یک ساختارگروهی براساس چند اصل سازمانی نیست. بسا از دوستان ما بُعد اساسی تشکل را که ما «تشکل اندیشه یی» نام گذاشته ایم، از یاد بُرده اند. نمیشود فهرستی از اهداف کوتاه مدت و میانه مدت را سرهمبندی کرد و بر اساس آن یک تشکل بزرگ و تاریخ پیما را بُنیان نهاد. پخش طرح های اخیر برای راه اندازی یک تشکل به یقین گام مثبتیست که پس از اساسگذاری نهضت آینده (این آغازگر تشکل جدید اندیشه یی جُنبش چپ افغانی) برداشته شده است. جنبۀ مثبت ارایۀ طرحهای نامبرده این است که علیرغم فقدان ارایۀ یک «مانیفست اندیشه یی»، مسألۀ تشکل نیروهای چپ را به حیث یک مسألۀ اندیشه یی و ایدیولوژیک پیش میکشند. این مسأله زمینۀ تفکر نو آورانه و تبادل نظر را در بین رفقای دیروز ما به

طور بیسابقه یی فراهم ساخته است. نهضت آینده با انتشار «آینده» در واقعیت امر به نخستین پیروزی خود در این عرصه دست یافته است که موضوع ایجاد یک سازمان چپ و دموکراتیک را از زیر سقفها و مخفی کاریهای عهد عتیق! برون کشیده و آن را درمعرض کنکاش و داوری هزاران رفیق مبارز قرار داده است.

مرحلۀ تشکل اندیشه یی با جدیت پیش میرود. آن زمان دور نخواهد بود که ما بتوانیم سندی را ارایه کنیم که ابعاد سه گانۀ چپ نوین یعنی تکیه گاه اندیشه یی، اهداف استراتیژیک و اصول ساختاری ـ تشکیلاتی سازمان را انعکاس دهد.

نوسازی جُنبش چپ افغانی براساس طرزتفکر دیروزی صورت میگیرد، نی با رها کردن مواضع طبقاتی! مسأله بر سریافتن آمیزه یی از نگهداشت آرمانهای بشرخواهانه و دفاع از منافع انسان زحمتکش است با بینش جدید و تجارب تلخ فروپاشی سوسیالیزم دولتی.

عملاً چی باید کرد؟ ما به حلقه ها و رفقایی که خواهان سهمگیری در روند جُنبش چپ و دموکراتیک افغانی اند، یادآور میشویم که «آینده» نظریه های سازندۀ آنها را در این راستا انعکاس خواهد داد.

همروند با جمعبست نظریه ها، سندی که اساسات اندیشه یی، استراتیژیک و سازمانی جُنبش چپ نوین را بازتاب دهد، باید به نشر برسد. «نهضت آینده» آماده است تا این وظیفه را به عهده گیرد. ما باری دیگر روی اساسات اندیشه یی و استراتیژیک تکیه میکنیم. بدون این دو بُعد، سازمان یک نهاد بی مفهوم درجامعه و بی مفهوم درتاریخ خواهد بود. پذیرش چنین سندی که در واقع «مانیفست چپ نوین افغانی» خواهد بود، به گام عملی درجهت ایجاد ساختارهای سازمانی تبدیل خواهد شد.

همراه با این مسایل اساسی یک جنبۀ دیگر تشکل را که بدبختانه باعث کُندی و پیچیده گی روند نوسازی جُنبش میشود، نیز باید مطرح کرد: پیوندهای دیروزی عاطفی در ح. د. خ. ا.

رزمنده گان ح. د. خ. ا و تمام جُنبش انقلابی کشور در درازی دهه ها با روحیۀ عالی رفاقت، وقف، ازخودگذری، وفاداری و پایداری در راه مبارزه پرورش یافته بودند. یکی از عوامل نیرومندی جُنبش چپ افغانی نیز درهمین مسأله نهفته بود. با تأسف، این همه خصلتهای والای انسانی که میبایست بر محور دفاع از منافع زحمتکشان تبلور مییافتند، گاهگاه برای تبارز بیشتر این یا آن رهبر یا نگهداشت

این یا آن رجل درمقام دستیافته اش دردستگاه حزب ـ دولت، منحرفانه کانالیزه میشدند. اگر ما توان برون شدن از سایۀ رهبران دیروزی را (با حفظ احترام به منزلت و خاطرۀ آنان) نداشته باشیم، هرگز به نوسازی جُنبش چپ افغانی نایل نخواهیم شد. حرمت گذاشتن به انقلابیون فقید ممیزۀ یک انسان مبارز است، ولی این حرمت گذاشتن را نباید به اقتدای مذهبیوار تبدیل کرد. کسانی که آگاهانه از عاطفۀ مبارزان درقبال شخصیتهای فقید حزب بهره برداری سیاسی ـ سازمانی میکنند،    به وجاهت تاریخی شخصیتهای نامبرده لطمه وارد میکنند. احترام گذاشتن به آنان در این است که ما آرمانهای والای آنان را دوباره مطرح کنیم، راههای جدید تحقق آنها را جستجو کنیم، از مطرح کردن اشتباههای آنان نهراسیم و سنگر دفاع از مواضع انسانی آنان را رها نکنیم.

برگردیم به مسألۀ عملی تشکل یک سازمان به اصطلاح سراسری. گروه ها و سازمانهایی که تاکنون از بقایای ح. د. خ. ا به وجود آمده اند، بیشترینه بر اساس پیوند ها و روابط گذشته در چوکات ح. د. خ. ا

تشکل یافته اند. در جو عمومی «پایان دوران ایدیولوژیها» و فتح تاریخ توسط سرمایه داری، اهدافی چون استقراردموکراسی، رعایت حقوق بشر، ایجاد دولت مبنی برقانون وغیره مطالبات عام دموکراتیک به حیث اهدا ف نهایی این گروه ها مطرح شدند. سازمانهایی هم هستند که تنها استقرار صلح را هدف غایی خود اعلام داشته اند. امروزه دیگر کاملاً آشکار است که مطالبات نامبرده، علیرغم عاجل بودن تحقق آنها، نمیتوانند به حیث یک پلاتفورم برای ایجاد یک سازمان دگرگونساز چپ عمل کنند. مطالبات نامبرده میتوانند بخشی از اهداف سیاسی سازمان باشند، ولی مسألۀ اساسی، یعنی دگرگون ساختن مناسبات اجتماعی ـ اقتصادی به سود زحمتکشان، فراتر از مطالبات عام نامبرده است. امروز درجهان به کمتر گروه سیاسی برمیخوریم (به شمول حزب آقای بوش) که دموکراسی را در اسناد خود نگنجانیده باشند. مسأله بر سر این است که دموکراسی و قانون به سودکدام گروه اجتماعی چرخ میخورند؟ به سود فرادستان و یا فرودستان؟

بدین گونه فرصت آن رسیده است تا برای تشکل یک سازمان نیرومند چپ و دگرگونساز بیشتر به کیفیت و سرشت آن بیندیشیم (که تداوم و مؤثریت آن را ضمانت میکنند) تا به کمیت اعضای آنکه خاطره های تلخ فراکسیونبازیها، سمت گراییها، زبانگراییها، توطیه ها و ده ها بیماری دیگر را در ذهن

تداعی میکند. بهتر است در این آغاز، کم باشیم، ولی یک پارچه، بیدار، زنده، پویا، رهیاب، جستجوگر و پیکارجو تا بسیار، ولی آغشته درصدها بیماری درونی که انرژی تمام سازمان را خواهند بلعید.

ایجاد حزب انقلابی اگر از یک سو از بالا شروع میشود، از سوی دیگر از همگرایی بینش اجتماعی، یگانه گی اهداف استراتیژیک و وحدت اصول تشکیلاتی آغاز میگردد. تعیین اهداف تاکتیکی و مقطعی مسألۀ بعدیست. دوستانی که این روند را معکوس ساخته اند، خود متوجه دشواری کارشان شده اند. وقتی وحدت تحلیل از جامعه وجود نداشته باشند، چگونه میتوان اهداف سیاسی را براساس آن استوار ساخت؟

برخی دوستان تفاوتهای بُنیادی بین طرح ایجاد سازمان را با «پلاتفورم اتحاد احتمالی چند سازمان» دقیق متوجه نشده اند.

در پلاتفورمهای اتحاد میشود روی چند هدف تاکتیکی با هم متحد شد و تا هنگام تحقق آنها متحدانه پیش رفت. ولی درطرح تشکل یک سازمان، آن هم سازمانی که چپ و دواممند درتاریخ باشند، نمیشود جایگاه بینش اجتماعی و اهداف استراتیژیک را خالی گذاشت.

فرصت آن درکشورما فرارسیده است که خط فاصل بین مبارزان پیگیر راهِ رهایی انسان از استثمار و ستم از یک سو و تحول طلبان مقطعی که خواهان چند دگرگونی روبنایی برای «بهتر شدن وضع بهره کشی» (!) اند، کشیده شود. در این صورت حادثۀ جدیی درجُنبش دموکراتیک افغانی رُخ خواهد داد که به سود جُنبش چپ خواهد بود!

میخواستم یکبار دیگر یادآور شوم که باید به نقش گستردۀ نشریۀ «آینده» در روند تشکل بعدی چپ افغانی افزود. پخش گستردۀ نشریۀ «آینده» و راه اندازی مباحثه های پیرامون مسایل مطروحه درآن، نگرشها و دیدگاهها را باهم نزدیکتر خواهد ساخت و بدین گونه روند تشکل اندیشه یی شتابنده تر خواهد شد. حمایت همه جانبه از«آینده» وظیفۀ هرمبارز افغان است. امروز اگر ما نتوانیم یک نشریۀ معتبر و پُرتیراژ داشته باشیم،  فردا نخواهیم توانست یک حزب نیرومند چپ داشته باشیم.

نشر شده در شمارۀ ۱۷ نشریۀ «آینده» (جوزای ۱۳۸۲ مطابق جون ۲۰۰۳)

 

WP-Backgrounds Lite by InoPlugs Web Design and Juwelier Schönmann 1010 Wien