یک سال تلاش افتخار آفرین
یک سال از اساسگذاری «نهضت آیندۀ افغانستان» سپری شد. نخستین اقدام این نهضت، درهمان بدو پیدایی، انتشار «آینده» بود. «آینده» از همان آغاز، غوغایی غیرمترقبه در لایه های سکوتزدۀ جُنبش چپ افغانی برپا کرد. آن گاه که ما دوباره درفش پُرجلال پیکار را بر فرازه های اندوه و سکوت و روان افسرده گی و یأس برافراختیم، بسیاری از مبارزان شکست خورده و مهاجر در ابهام اندیشه یی و پراگنده گی سازمانی قرار داشتند و سوگمندانه برخی از آنها تا فروده های ندامت و حتی ترک هویت و نام دیروزی، هبوط کرده بودند، کسی را یارای به زبان آوردن واژه های مقدسی چون انقلاب، خلق، پیکار و . . . نبود و یا با پُشت کردن به آن آرمانهای دیروزی، درست در نقطۀ مقابل این مفاهیم پُرطنین در تاریخ بشر، قرار میگرفتند.
در چنین وضعیتی که جُنبش چپ افغانی درشامگاهی یلدایی قرار داشت، پُرسشهای اساسی در برابر مبارزان راستین راه آرمانهای مردم افغانستان بدین گونه مطرح بودند:
- از کجا باید آغاز کرد؟
- آیا میشود با ایجاد یک تشکل سازمان بدون طرح مسایل ایدیولوژیک دیروزی به نتایج مطلوب رسید؟
- آیا جایی ـ یا نیازی ـ برای احیای جُنبش چپ افغانی در آیندۀ افغانستان وجود دارد؟
- آیا میشود کتله های بزرگ انسانی را ـ در وجود بازمانده های جُنبش چپ ـ در پی یک شکست سیاسی ـ نظامی، با این ساده گی از معبد تاریخ راند؟
شماری از رفقای دلبسته به آرمان والای رهایی انسان ازچنبرۀ هرگونه ناخویشتنی، استبداد و بهره کشی، در برابر این همه پرسشهای تلخ و ناگوار، پاسخ یگانه یافتند؛ باید مبارزه را از سر گرفت.
اما چگونه؟
- راه دیروزی نی تنها به شکست، بل، به فاجعه انجامید. راه توتالیتاریزم و انحراف از آرمانها و اندیشه های بشرخواهانۀ بانیان جهانبینی علمی دوران ما، نتایجی جز آنچه دیدیم نمیتوانست از پی داشته باشد. بدین گونه باژگونی دیالکتیکی این روش به حیث مسألۀ کلیدی مطرح شد. از یک سو میبایست جهانبینی اصیل علمی را در برابر شبه ـ مارکسیزم شوروی شده ارایه داشت و از سوی دیگر علیۀ هرگونه مظهر استبداد، بینش توتالیتار و تک اندیشی ضد دموکراتیک به مبارزه برخاست. ناگزیر میبایست به نقد و توضیح تنگیهای راه دیروزی و کج اندیشیهای پیشقراولان آن راه پرداخت. این وظیفۀ اول!
- ایجاد یک سازمان، بدون یک تشکل پویای اندیشه یی ـ تیوریک، به مثابۀ فریاد زدن در ژرفای اقیانوس است. تفکر اجتماعی بدون سازمان و سازمان بدون تفکر خلاق، هیچ کدام نمیتوانند در متن روندهای اجتماعی ـ سیاسی جای بایسته بگیرند. بدین گونه ایجاد سازمان آینده در پیوند با بینش پیشرو عصر ما و با نظر داشت درسها و آموزه های جُنبش دموکراتیک جهان مطرح شد.این وظیفۀ دوم!
- درشرایط که اکثریت معتقدان چپ دیروزی از نگاه آگاهی تیوریک و اندیشه یی درسطح نامناسب درمقایسه با درجۀ رُشد روند سیاسی جُنبش چپ انقلابی افغانستان قرار داشتند (این عقبمانی از یک سو ناشی از شرایط جامعۀ افغانی آن روزگار بود و از سوی دیگر ناشی از عدم توجۀ رهبران جُنبش چپ وکم بها دادن به این مسأله بود)، کارتوضیحی و آگاهی دهنده با جدیت مطرح شد. این وظیفۀ سوم!
نهضت آینده، این وظایف را به حیث بخشی از وظایف اولی خود ـ نی تمام وظایف ـ پیش کشیده و در راه تحقق آنها با متانت و بدون شتابزده گی گام برداشت.
نخستین شمارۀ «آینده»، واکنشی شگفتی برانگیز از پی داشت. شماره های دیگر، کم کم همرزمان دیروزی ما را متوجه مسألۀ جدی امکان از سرگیری مبارزه و نوسازی جُنبش انقلابی افغانستان ساخت. پیامها و شاد باشهای عده یی توأم با کمک های پولی از هر سو رسیدند. باورها دوباره جان گرفتند!
رفقای پاکیزه سرشت و دلبسته به آرمانهای مردم ستمدیدۀ افغانستان با شور و شوقی که یادآور فریادها و هوراهای تظاهرات درخیابانها و پارکهای شهرکابل درهنگام پاگیری جُنبش انقلابی بود، خبر انتشار «آینده» را به دوستان و همرزمان دایرۀ روابط شان رساندند و خود به حیث «توزیع کننده گان داوطلب» به کار جدی آغاز کردند.
و اما اینک که نهضت آینده در یک سال نخست وجود خود نفوذ بی همتای تیوریک ـ سیاسی کسب کرده است و به گفتۀ دوستان و مخالفان ما به «محور جُنبش چپ بُنیادی» مبدل شده است، شماری از گمرهان ما را به «چپ بودن» متهم میکنند ؛ عجبا!
به اینان یادآور میشویم که در دادگاه تاریخ، حافظه یی برابر حافظۀ تمام بشر وجود دارد؟ چپ بودن افتخار آنانیست که همانند گذشته، زنده گی شان را با زنده گی زحمتکشان گره زده اند و مهاجرت و بی وطنی ذره یی از عطوفت عظیم و از تعهد خلل ناپذیر آنان درقبال آرمانهای خلق ستمدیدۀ افغان نمیکاهد! آری ما این افتخار را چون مردمک چشم نگهمیداریم.
برخی اندیشمندان باورمند به معتقدات ما با وجود پیوندشان با این یا آن گروه متشکل با «آینده» همکاری کرده و از آن استقبال شایان کرده اند. شماری حتی وعدۀ همکاری سازمانی را در وقت مساعد داده اند. «آینده» نخستین نشریۀ افغانیست و پیامهای دلگرم کننده یی از سوی آنان دریافت کرده ایم.
چگونه میشود این یک سال را ارزیابی کرد؟
بزرگترین پیروزی ما احیای باور به از سرگیری مبارزۀ داد خواهانۀ دموکراتیک است. آن گاه که همه درها بسته پنداشته میشد، ما، روزنه یی به خانۀ خورشید فراگشادیم و از این دوردست، بر فرازۀ آن دیار ویران شده چراغی برافروختیم که امیدواریم تا دیر زمانی روشن بماند.
پیروزی دیگر، آغازگونۀ تفکر دسته جمعی برای درک واقعیت جامعۀ افغانیست که نخستین پیامدهای آن مورد توجه و دلگرمی دوستان و خواننده گان «آینده» قرارگرفته است.
نهضت آینده درفاصلۀ کوتاه زمانی توانست سیر قهقرایی جُنبش چپ افغانی را متوقف سازد و نخستین سنگپایه های نوسازی آن را برپا دارد. این نوسازی که درتمام گستره های فعالیت اجتماعی (تیوریک، سیاسی، فرهنگی، تشکیلاتی) مطرح است. ناگزیر با دشواریهای درونی (ارگانیک) و بیرونی جُنبش دموکراتیک مواجه است. ما از این دشواریها آگاهی داریم ولی تاریخ، راه دیگری تاکنون در برابرما قرار نداده است. یقین کامل داریم که روند پیوستن مبارزان آگاه انقلابی و دموکرات به نهضت آینده شتابانتر خواهد شد و در آینده یی نی چندان دور، «نهضت آینده» به حیث وسیله یی مؤثر برای دفاع از منافع خلق افغانستان در رهگذار تاریخ خواهد ایستاد. میگویند. اسپارتاکوس در پی شکستی گفته بود:
«برخواهیم گشت و آن گاه ملیونها خواهیم بود!»
نشر شده در شمارۀ ۷ نشریۀ «آینده» (جوزای ۱۳۸۰ مطابق جون ۲۰۰۱)
