به آنسوییِ پروازگاه
چه دوری
ای حضورت بستری گسترده بر خورشید!
صدایت ـ
لرزه بر ژرفای گُنبدهای خاموشی
و عطرت ـ
یادگاری
از بهارانی
که باری
مست
در آغوشِ شب پیچید
چه دوری
ای نگاهت آسمان را عید،
دو دستت معبدِ تبعید!
عقرب ۱۳۶۵

پرداختهایی در گستره های شعر، فلسفه ، استه تیک ،ادبیاتشناسی و سیاست
چه دوری
ای حضورت بستری گسترده بر خورشید!
صدایت ـ
لرزه بر ژرفای گُنبدهای خاموشی
و عطرت ـ
یادگاری
از بهارانی
که باری
مست
در آغوشِ شب پیچید
چه دوری
ای نگاهت آسمان را عید،
دو دستت معبدِ تبعید!
عقرب ۱۳۶۵