تعبیری از ژرفنا
آغاز کن بهار را
با تمهیدِ دستانِ سپیدت
بر برهنه گی بید
*
آغاز کن بهار را
با سفرۀ چشمانت
بر فقیرانه ترین شامِ نماز
*
ای وسعت را
با شکوه سلامت
یگانه ترین تعبیر
و دیدار را
با تخیلِ بی پهنایت
یگانه ترین میعاد
آغاز کن بهار را
بر خوابهای یخزدۀ روز
*
ای صبح را
شفاف ترین مقیاس
در آستانِ آیینه
و نور را
گرمترین یاد
در دهکدۀ گندمزار
آغاز کن بهار را
برجشنِ دعا و آفتاب و نان
*
آغاز کن بهار را
با واژه های لاژورد و عشق
بر دروازه های خستۀ شهر
*
ای ایمان را
با قلبِ کوچکِ غمگینت
پُر بار ترین تأویل
آغاز کن بهار را
بر دلهره و تردید
*
ای استواری را
یگانه ترین محراب
در کمانه های دود
آغاز کن بهار را
بر شیشه های زخمیِ این شهر
کابل، ۱۰ حمل ۱۳۶۸
