سخنرانی درگِردهمآیی اعلام موجودیت ایتلاف احزاب و سازمانهای دموکرات و ترقیخواه افغانستان
مؤرخ ۶ حمل سال ۱۳۹۱ مطابق ۲۵ ماه مارچ ۲۰۱۲
همرهان و دوستان عزیز،
نخست از همه سلامهای گرم اعضای نهضت آیندۀ افغانستان را به شما تقدیم می دارم.
دیروز، روز خجسته یی بود که دادخواهان میهن ما را در کنار هم گِرد آورد. روزی بود که در آن مصمم ترین گام به سوی همآیی نیروهای. . پراگندۀ مردم افغانستان برداشته شد و شاید روزی باشد که روزنۀ نویدِ سپیده های سترده از اجحاف را به پنجره یی مبدل سازد که از ورای آن فرداهای روشن در چشم انداز ملیونها انسان مظلوم وطن ما برویند.
ما، با چنین امیدی، از پی هموار سازیِ بستر اندیشه یی، سیاسی و سازمانی، با روحیۀ سازنده گی و گذشت، به برنامه یی مشترک دست یافته ایم که تحقق آن به آغاز آن “سپیده های سترده” بینجامد.
دوستان گرامی،
پلاتفورمِ سیاسی تشکیلاتیی که بر اساس آن احزاب و سازمانهای ما با هم پیمان بسته اند، اصول و راستاهای مرامی تمام سازمانهای دموکرات و ترقیخواه کشور را در خود گنجانیده است. شیوه های کار کرد ساختاریی که در آن تسجیل یافته اند، حقوق، صلاحیتها و وظایف هر سازمانِ هم پیمان را به گونۀ شفاف تثبیت می کند. برای بار نخست است که بعد از گذشت دو دهه، سَنَدی به جُنبش دادخواهانۀ کشور پیشکش می شود. من از نماینده گان احزاب و سازمانهای مترقی صمیمانه دعوت می کنم تا سَنَد را با روحیۀ سازنده گی مطالعه نمایند، به سرگذشت غم انگیز مردم ما بیندیشند، به وظایفِ سُترگی که در بُرهۀ حساس سرنوشت کشور فرا راه ما قرار دارند دقت کنند و آنگاه تصمیم بگیرند. من روی این نکته تأکید می کنم که: تنها دو راه ممکن را تاریخ در برابر ما باز گذاشته است: یا بر استیلای این شب تاریک که همه شئون زنده گی خلق زحمتکش ما را در چنبر خود گرفته است، گردن می نهیم و تسلیمِ توهمِ تقدیر می شویم، یا بانگِ ظلمت شکن داد را در کوچه ها و دره های سرزمین ما به زمزمۀ امید به آینده یی زدوده شده از فقر و استبداد مبدل می کنیم و کوتاه ساختن دست ستم را از گریبان انسان مظلوم زادگاه مان، بُرهان وجودی خود به حیث فرزندان اصیل مردم افغانستان، می سازیم. چنین است همرهانِ عزیز، گزینه های ممکن این دو راهۀ تاریخ!
آیا ما که بیشترینۀ عمر مان را در پای حق و عدالت ریختیم و اینک با مو های سپید و با دستانی خالی در گسستگاه دیروز از فردا قرار داریم، به جز عصارۀ انسانیتِ دادخواه که هنوز چون هُرم شکیبایی از روانهای خستۀ ما بر میخیزد، چیز دیگری داریم؟ به یقین که نی! بیایید این عُصاره های منفرد را با یکدیگر بیامیزیم و از آنها مشعل بلند فروزانی سازیم که پایان دیروز را نشانی کند.
ما برآنیم که در ساختارهای بنا یافته بر ویرانه های حرکت دموکراتیک دیروزی هم کیفیت عالی اندیشه یی، هم ظرفیت تحلیل سیاسی و هم نیروی کافی انسانی وجود دارد. باید این همه را در یک آمیزش منطقی و رسالتمند با هم گِره زد و از آن محرک جُنبش نوینِ ترقیخواهانه را ساخت.
نسل بالندۀ جوانان بیدار با انبوهه یی از پرسشها همین اکنون در صحنۀ سیاسی – اجتماعیِ کشور فعال اند. اکثریت آنان می خواهند بدیلی را برای وضعیت فاجعه بار کنونی عرضه کنند. برماست تا حلقۀ وصلی شویم بین آن پیشینۀ مبارز و این نسل جستجوگر.
دوستان گرامی،
مردم به ما و شما چشم امید دوخته اند. جهانِ مترقی و حتا لایه های روشنبین قوتهای استیلا نیز بر ما چون ظرفیتی درخور و شایسته برای گرهیابی با سرنوشت افغانستان، می اندیشند. ما نیز برای بقای جُنبش مترقی و دموکراتیک افغانستان در پهنۀ تاریخ، چاره یی جز تشکل نداریم.
اگر از سویی باید به نقدِ سازندۀ دیروز مان بپردازیم و از بر شماریِ کاستیها، انحرافها، جفاها و خیانتها نهراسیم، از سوی دیگر حق نداریم آن گذشتۀ پیچیده را تنها از منشورِ خیرۀ دشمنیها، ستیزه ها و اختلافها، خود محور انگاریها و به ویژه قصه های تکراریِ این و آن، عبور دهیم. ما باید شهامت آن را داشته باشیم تا وسوسۀ دویی را به فراموشیخانۀ اذهان مان بسپاریم و چون نیرویی روشناییبخش، با صداقت و یکرنگی به سوی فردا ها بنگریم. ما باید با بیدلِ بزرگ هم صدا گردیم که می گفت: «باید نفسی پُل شد و از خویش گذشت»؛ یعنی باید هم از خود عبور کنیم و هم از خود بگذریم؛ چنین است همرهان موقعیتِ تاریخیِ ما!
بگذار تلاش انسانی و مبارزۀ دادخواهانۀ ما به آرامش میهن و بهروزی انسان مظلومِ وطن ما بینجامد.
– زنده باد مردم زحمتکش افغانستان!
– پیروز باد داعیۀ طلایه داران داد و حقیقت!
