
-۳۴-
رفتی و نگاهت ز سحر میروید
با عطرِ قدمهات گذر میروید
بیگانۀ خورشید مگر گردیدی
کاینجا تبِ دیدارِ دگر میروید؟!
۹ سنبلۀ ۱۳۶۵ – کابل
* * *
-۳۵-
دستانِ مرا ز اوجِ شبها بستان
غمهای مرا ز زخمِ آوا بستان
خونست و هزار سینۀ بی مرهم
بگذار قنوتِ شعر و دنیا بستان
۹ سنبلۀ ۱۳۶۵ – کابل
* * *
-۳۶-
ای بادِ بلند تا ِرها خواهی رفت
پروازِ دعایی، به خدا خواهی رفت
تک تک شبِ غمهای زمین میچینی
قربانی صبحی، تو چو ما خواهی رفت
۳۰ سنبلۀ ۱۳۶۵ – کابل
