
-۵۵-
در خویش چو بودی رۀ رَستن کی بود؟
با خویش چو گشتی غمِ رُستن کی بود؟
پیوند زدی تو با من از شاخۀ عشق!
پروای من از بار نبستن کی بود؟
۱۱ سنبلۀ ۱۳۶۸ – کابل
***
-۵۶-
ای سایه بمان، هنوزهایت چو منست!
بی قامتیِ نسوز هایت چو منست
خاموش تر از شهیدِ شب می میری
تابوتِ سکوتِ روز هایت چو منست
۲۴ میزان ۱۳۶۵ – کابل
***
-۵۷-
تا دفترِ روزگار می گشاید سخنت
آماجِ سپیده می شود پیرهنت
هر چند چو آفتاب، معلومِ همی
من میرَمم از قیامتِ صبحِ تنت
۲۳ اسد ۱۳۶۸ – کابل
