-۸۸-
بگذار که آفتاب بر خانه رسد
دیدار سپیده ها به کاشانه رسد
بگشای دو چشمِ بامدادان که سحر
دیوانه شود به دادِ دیوانه رسد!
۱۱ دلو ۱۳۶۵ – کابل
***
-۸۹-
ای صبح چرا اشک فشان می آیی؟
اندوه زمینی که گران می آیی؟
در شهر، ستاره ها شهیدانِ غریب
بر خاک – نمازِ عاشقان می آیی؟
۲۵ میزان ۱۳۶۵ – کابل
***
-۹۰-
بنبست منم، رهاییِ راه تویی
هر صبح، نمازِ عشقِ من، آه تویی!
برخونِ هزار قامت افراز بهشت
تندیسۀ روشنانِ بیگاه تویی
۱۸ دلو ۱۳۶۸ – کابل
