
-۹۴-
خوشبختیِ آسمان، نبود است وَرا
بدبختیِ آفتاب، جود است وَرا
ما از غم و از فراق در آتش و دود
گویند خدا کند، چه سود است وَرا؟
ماسکو ـ اول قوس ۱۳۷۰
***
-۹۵-
صبحی که تو بودی رۀ آغاز، گذشت
روزی که تو بودی پَرِ پرواز، گذشت
تنهاییِ آفتاب در اطلسِ سُرخ
تقدیر من است: بی همآواز – گذشت!
کابل ـ ۴ اسد ۱۳۷۰
***
-۹۶-
شبهای ستاره بار، ناخُفتنِ تست
آغوش سپیده، بازِ تن – سفتنِ تست
هر جا که ترانه یی ز هستی جاریست
آن جا به یقین، گمانِ “من گفتنِ” تست
کابل ـ ۸ جوزای ۱۳۷۰
