
چراغم در شبِ یلدا شکستند
صدایم در گلویِ “نا” شکستند
به جُرمِ آشنایی با بلندا
دلم را در برِ دریا شکستند
ماسکو ۷ مارچ ۱۹۹۲
***
چطور آزرده جانی کابلِ من!
سراسر خونچکانی کابلِ من
تو میگفتی به اندازم کفن نیست
به خاکی، خاکدانی کابل من!
ماسکو ۱۹۹۲
***

پرداختهایی در گستره های شعر، فلسفه ، استه تیک ،ادبیاتشناسی و سیاست

چراغم در شبِ یلدا شکستند
صدایم در گلویِ “نا” شکستند
به جُرمِ آشنایی با بلندا
دلم را در برِ دریا شکستند
ماسکو ۷ مارچ ۱۹۹۲
***
چطور آزرده جانی کابلِ من!
سراسر خونچکانی کابلِ من
تو میگفتی به اندازم کفن نیست
به خاکی، خاکدانی کابل من!
ماسکو ۱۹۹۲
***