تجربه

تجربه/ آزمون(Experience/Emperi)

۱ـ معناشناسی: مفهوم تجربه در گذرگاه سه عرصه موقعیت دارد: فلسفۀ ذهن، فلسفۀ شناخت و فلسفۀ علوم.

به معنای نخست، تجربه به آن حالت‌های ذهنی گفته می‌شود که چون حسیّات، از رابطۀ مستقیم و آنی بین ذهن و یک شئی بر می‌خیزد و محتوا یا درون‌مایۀ آن کاملاٌ ذهنی و کیفی است.

از دیدگاه تیوری شناخت، تجربه نی تنها به شناخت‌های مستقیم، آنی و غیر استنتاجی اطلاق می‌شود بل به شناخت‌های با واسطه و استنتاجیی که بر اساس داده‌های حسیِ اکتسابی (غیر فطری) به دست می‌آیند، نیز گفته می‌شود. آیا شناخت حسی از شناخت عقلانی (خِرد ورزانه) کاملاً مستقل است؟

از نگرگاه آمپریزم (آزمون باوری)، تمام شناخت یا بخش بزرگ شناخت از تجربه بر می‌خیزد و به وسیلۀ تجربه توجیه می‌شود. اما از نظرگاه راسیونالیزم (عقل باوری). بدون حقایقِ فطری و پیشین (ماقبل تجربی) هیچ‌گونه شناختی ممکن نیست. و از دیدگاه فلسفۀ علوم، تجربه به هرگونه روندِ علمیی گفته می‌شود که به وسیلۀ آن درستی یک فرضیه یا یک تیوریِ علمی با داده‌های واقعیت مقابله گردد.

۲ـ ذهنی بودن تجربه:

معمولاً به تجربه، به حیث حالت‌های ذهنی، ویژه‌گی‌های زیر را نسبت می‌دهند:

الف‌ـ این حالت‌ها آنی‌اند یعنی داده‌ها و معلوماتی را که به ما ارزانی می‌دارند به یک آگاهیِ اکنونی (اینجا و اکنون) تعلق دارند و کاملاً اولیه یا دست اول‌اند که نیاز به هیچ‌گونه شناخت مفهومیِ (Conceptual) قبلی ندارند. به گفتۀ برتراند راسل، این حالت‌ها، شناخت‌های مستقیم‌اند، نی شناخت‌های توصیفی (Descriptive) و نی شناخت‌های استنتاجی (Inferential).

ب ـ محتوا یا درونمایۀ آنها، کیفی‌اند. درد کشیدن یا دریافتن رنگ سُرخ یا ادراک یک شئی رنگین در واقع تبارز دادن کیفیت‌های پدیداریی‌اند که به طور خاص در یک ذهن حس می‌شوند. فلاسفۀ کلاسیک چون بویلی (Boyle) و لاک (Locke) این کیفیت‌ها را به دو بخش تقسیم می‌کردند، یکی کیفیت‌های نخستین «چون جسامت، سفتی و شکل اشیأ و دیگر کیفیت‌های دومی» یا «کیفیت‌های پدیداری» چون رنگ و بو. کیفیت‌های نخستین مستقل از ذهنِ دریابنده وجود دارند ولی کیفیت‌های دومی در پیوند با ذهنِ دریابنده پدیدار می‌گردند.

ج ـ تجارب کاملاً شخصی ـ فردی‌اند، به این معنا که محتوای آنها صرف به کسی که آنها را حس می‌کند، تعلق دارد و تنها اوست که می‌تواند درستی یا نادرستی آنها را باز شناسد. از این دیدگاه تجارب غیر قابل انتقال به دیگران‌اند.

د ـ تجارب خطا ناپذیر (Infaillible) اند، به این معنا که البته امکان اشتباه و خطا در محتوای آنها وجود دارد (مثلاً هنگامی که توهمات بصری یا سمعی (Hallucination) به ما دست می‌دهد) ولی این که آنها را در خود داریم غیر قابل انکار است. بر بُنیاد همین ویژه‌گی است که معمولاً گفته می‌شود که تجارب کاملاً ذهنی‌اند، یعنی متعلق به یک «من» یا یک «سوژه» اند.

اما تمامی این ویژه‌گی‌ها به شکلی از اشکال مورد تردید قرار گرفته‌اند:

الف: آنی بودن یا نخستین بودن تجربه در دریافت حسی مورد شک قرار دارد زیرا محتوای هر دریافت، به گونه‌یی از گونه‌ها توسط مفاهیم قبلی و داوری‌های قبلیِ ذهنِ دریافت‌کننده، متأثر می‌گردد. مثلاً در «اشکالِ نظر فریب» ذهن به بیراهه می‌رود زیرا از پیش حُکمی را با خود حَمل می‌کند. در شکل معروف مولر ـ لایر (Müller-Lyer) خطوط مساویِ موازی، کوتاه و دراز به نظر می‌رسند زیرا سمتِ تیر‌های جانبی، ذهن دریافت‌کننده را مشروط و متأثر ساخته، آن را در دریافت طول خطوط به اشتباه می‌کشاند. خط میانی نسبت به دو خط دیگر کوتاه به نظر می‌آید، در حالی که با آنها عین درازا را داراست!

تیوری‌های خِرد ورزانه (Intellectualist) بر آن اند که هرگونه ادراک واقعیت، در اصل یک داوری است و معلوماتِ دریافت حسی، معلومات استنتاجی‌اند، یعنی دومی و ساخته شده توسط ذهن یا عقل‌اند.

ب ـ آیا کیفیت‌های پدیداری یا کیفیت‌های دومی (چون رنگ، بو و غیره)، ویژه‌گی‌های مختص به ذهن‌اند؟ واقعیت‌گرایان به ساده گی این نظر را رد می‌کنند زیرا از دیدگاه آنان، رنگ وابسته به خود اجسام است و از طول موجی که از آنها انعکاس می‌یابد و روی حس باصرۀ ما اصابت می‌کند، رنگی در ذهن ما پدیدار می‌گردد. پس رنگ، همانندِ جسامت، از کیفیت‌های خود اشیایند.

ج ـ تصور تجربۀ شخصی ـ فردی هم مورد اعتراض است. وقتی می‌گوییم: احساس درد می‌کنم، در واقع این احساس چیزی را بیان می‌کند که نمی‌تواند متعلق به یک زبانِ شخصی – فردی باشد چون، آنگونه که ویتگنشتاین (Wittgenstein) نشان داده است، زبان نمی‌تواند شخصی ـ فردی باشد؛ زبان مستلزم کار بُرد گروهی است.

اما روان‌شناسی مُدرن این واقعیت را می‌پذیرند که سیستمِ انتقالِ اطلاعات حسی نسبت به روندهای آگاهانۀ تفکر و استدلال و داوری، از استقلال برخورداراند. استفاده از این اطلاعات در گام دوم رُخ می‌دهد. تجربۀ حسی، مواد خام یا اطلاعات اولیه و مستقیم را به ذهن انتقال می‌دهند و این اطلاعات در یک ذهنِ مشخص، فردی یا یک «من» (آنگونه که دکارت می‌انگاشت) جا می‌گیرند، پس به شکلی از اشکال، فردی ـ شخصی‌اند.

WP-Backgrounds Lite by InoPlugs Web Design and Juwelier Schönmann 1010 Wien