جزئی/ تَک باشنده (Particulier)
۱ـ منطق کلاسیک: آنچه که به گونۀ ویژه به یک شخص یا یک چیز تعلق داشته باشد. جزئی به آن مفهومی گفته میشود که تنها یک مصداق میداشته باشد؛ مثلاً شهر کابل. جزئی در برابر کُلی قرار دارد.
۲ـ دیالکتیک:
الف ـ صورتِ تعّین یافتۀ یک کُلی که در این حالت میانجی بین کُلی و مفرد است.
ب ـ مارکس: وجود کُلی به حیث یک واقعیتِ جزئی در کنار دیگر واقعیتهای جزئی. مثلاً «ارزشِ مبادله» (که یک کُلی است) که در عملیۀ تبادلِ کالا به کالا به طور مضمر وجود داشت، خود را از کالاهای جزئی جدا کرده، صورتِ یک کالای جزئیِ جداگانه را میگیرد ولی کالایِ جهانشمول یا کُلی باقی میماند که همان پول است.
