خداناباوری/ آتهِ ایزم (Athéisme)
۱ـ آیینی که وجود خدا را انکار میکند و به دو گونه افاده مییابد: یکی نفی صریح وجود خدا وقتی گفته میشود: «خدا وجود ندارد»؛ دو دیگر بی تفاوتی کامل در برابر مسألۀ وجود خدا و گفتن این که «وجود خدا آن اهمیت را ندارد که دربارۀ آن حرف زد». ماتریالیزم به حیث فلسفۀ یگانه انگار (تنها یک جوهر وجود دارد: ماده)، یک آتهِ ایزم است چون با نفی روح به حیث یک جوهر، وجود روح متعالی یا خدا را نیز رد میکند.
از آغاز که تفکر سنتی در سدههای متوالی روی ایمان به خدا و پراتیک دینی استوار بود، خداناباوری ناگزیر در موقفِ گسست با سنت قرار گرفت و از آزادی/اختیارِ انسان و قدرتِ بیکرانِ او دفاع کرد. آته ایزم با تکیه کردن بر آزادی/اختیارِ انسان و قدرتِ بیکران او، سرشت اخلاقی و سیاسی کسب کرد.
۲ـ مارکسیزم،
از دیدگاه مارکسیزم، آتهِ ایزم هم جنبۀ نظری (تیوریک) دارد و هم جنبۀ عملی (پراتیک): از نگاه تیوریک، رَد خدایِ مذاهب به حیث اصل یا بُنیادِ توضیح طبیعت و تاریخ است و از نگاه عملی کنار گذاشتن شیوۀ زیست مذهبیِ ارزشها و مؤسسات ناشی از مذاهب است.
آتهِ آیزم مُدرنِ غرب با الهامگیری از سنتهای یونان باستان (اندیشههای لوکرس و اپیوکور)، بورژوازیِ فرازجو را علیه نظام کهن فیودالی همراهی کرده است. سرچشمههای آتهِ ایزمِ مارکس هم آتهِ ایزم عصر روشنگریِ نامبرده بوده است و هم آتهِ ایزم مذهبیِ «روشنگرانِ» (Aufklärer) آلمانی (چون لسینگ (Lessing)، هردر (Herder)) که به وسیلۀ هِگل دگرگون گردید و به وسیلۀ فویرباخ باز تدوین شد. این سنت با آنکه مذهب را یک پدیدۀ بشری تلقی میکند («آدمها دین را میسازند») اما تاریخِ جهان و تاریخِ بشر را در آیینۀ مذهب میبیند زیرا بر آن است که انسان خود را در وجود خدایان ناخویشتن ساخته، قدرت خود را به آنها واگذاشته است. نقدی که از این زاویه شکل میگیرد، عمدتاً «انسان مرکزانه» (Anthropocentrique) است تا «خداناباورانه» (Athé).
از این نِگرگاه، روندِ «از خود بیگانهگیزدایی» (Désaliénation) و برگشتن به سرشتِ خود، جایگاه مذهب را نگه میدارد ولی صرف موقفها را تغییر میدهد: بشر باید قدرتهایی را که به خدا انتقال داده است دوباره تصاحب کند. مارکسِ جوان در چوکات همین نِگرگاه (که در دستنویسهای ۱۸۴۴ ارایه شده است) به تدوین آتهِ ایزم انسانباورانهیی (هومانیستی) که هنوز رنگِ نظری (Spéculatif) داشت، پرداخت.
تدوین مسایل و مفاهیم ماتریالیزم تاریخی همراه با نقدِ اقتصاد سیاسی از سوی مارکس زمینه را برای فراگذشتن از انسانشناسیِ خداناباورانه (Anthropologie athée) و انسان مرکز انگاریِ (Anthropocentrisme) بازتاب یافته در دستنویسهای ۱۸۴۴، فراهم ساختند. بدینگونه راه برای توضیح دادن علمیِ پدید آمدن مذهب و توضیح چه گونهگی تبدیل شدن مسایل پیچیدۀ روشن ناشدۀ زندهگی بشری به مسایل مذهبی، باز شد. آتهِ ایزم ـ مذهبی و غیر مذهبی ـ به حیث یک پدیدۀ اجتماعی ـ تاریخی آشکار شد، پدیدهیی که میبایست به عوامل، شرایط ظهور، نقش و تناقضات آن پرداخته میشد. مارکس میگفت: «خدا ناباوری آخرین پلۀ خدا باوری است» (مارکس، خانوادۀ مقدس، ص ۱۳۵).
غیر مذهبی بودن مارکس در عرصۀ تیوری و پراتیک به این معناست که باید مذهب و هومانیزمِ خدا ناباورانه را به طور علمی توضیح داد، نی این که آنها را به حیث مبانیِ توضیحِ زندهگی بشر تلقی کرد. این توضیح علمی پیچیده و چند بُعدیست: از دیدگاه ماتریالیستی ـ تاریخی باید بین مذاهب و خداناباوریهایی که تسلط طبقاتی را تقدس میبخشند و مذاهب و خداناباوریهایی که بیانِ قیام تودههای مظلوماند، فرق گذاشت. انگلس با بررسی مراحلِ آغازین عیسویت در اثرش به نام «جنگ دهقانان»، نخستین سنگپایههای چنین تحلیلی را گذاشت. برخورد علمی در رابطه با چه گونهگی پدیداری مذاهب در تاریخ اجازه میدهد تا اتحاد عمل بین خداباوران و خداناباوران را در عرصۀ پراتیک سیاسی در نظر گرفت (البته بدون امتیاز دادن تیوریک).
لنین در مقالهیی زیر عنوان «موضعگیری حزب کارگری در قبال دین» (۱۹۰۵) با صراحت بیان داشت که ماتریالیزم «قاطعانه خداناباور و مخالف هرگونه مذهبگرایی است چون مذهب ذهن کارگران را تخدیر کرده و در خدمت بهرهکشی قرار دارد»، اما مبارزه علیه پنداشتهای غیر علمی نیازمند آن است تا «سرچشمه و علل پیدایی دین از زاویۀ ماتریالیسیتی توضیح داده شود». وی روی این نکته تکیه میکرد که وظیفۀ اساسی حزب، ترویج اندیشههای ضد مذهبی نیست. اتحاد با برخی از خداباوران و رجحان دادن مبارزۀ طبقاتیِ تودههای بهرهده علیه استثمار نسبت به ترویج آتهِ ایزم جزئی از وظایف اساسی حزب است.
اما عملکرد بلشویکها، به ویژه در هنگام رهبری استالین، چیز دیگری بود. آتهِ ایزم رسمیت یافت و دین مورد سرزنش قرار گرفت اما به هیچ وجه از بین نرفت چون «ریشههای اجتماعی» آن برکنده نشدند یعنی سوسیالیزم موجود نتوانست جلوی امیدواریهای مذهبی تودهها را برای داشتن یک جهان بهتر، بگیرد.
