خلأ

خلأ (Vacuus / vide)

معناهای مختلف خلأ از تصورِ گسست در تداومِ ماده (از نگاه فیزیک) یا از تصور ناانباشته گیِ هستی (از دیدگاه میتافیزیک) بر می‌خیزد.

در فیزیک، خلأ به جایی گفته می‌شود که هیچ چیز در آن نباشد یا آن بخش از مکان که توسط ماده اشغال نشده باشد. در هنرهای تجسمی، خلأ (مانند سکوت در موسیقی) می‌تواند معنای بزرگ استه تیک داشته باشد.

خلای تائوییست (taoïste)، همانند خلأ در تفکر بودایی، نی ناهستیِ افلاطون است و نی عدمِ میتافیزیکی، بل فضایی است که در آن هستنده‌ها (موجودات) تنفس می‌کنند. معنای رنگ سفید در نقاشی و سکوت در موسیقی از همین جا بر می‌خیزد. وجود خلأ در نفس (جان) زمینه‌یی است که به وسیلۀ آن انسان خود را با همه شرایط و دگرگونی‌های جهان سازگار می‌سازد؛ جانِ آدمی چونان دره‌یی است که می‌تواند همه آب‌ها را بپذیرد.

در کیهان‌شناسی، مکانِ میانِ کهکشان‌ها را خلأ می‌گویند. در باختر زمین فیثاغورثیان نخستین متفکرانی بودند که وجود خلأ را پذیرفتند. از دید آنان، خلأ از یک سو کیهان را احاطه کرده است و از سوی دیگر اعداد را از هم جدا می‌کند. (اعدادِ نا معقول که بسیار پس از فیثاغورث کشف شدند خلأ میان اعداد را پُر می‌کنند).

ماتریالیست‌های باستان چون دیموکریت و اپیکور وجود خلأ را پذیرفتند و تیوری اتومیست خود را بر بُنیاد آن تدوین کردند. از دید آنان اتوم‌های اجسام توسط خلأ از هم جدا می‌شوند. به همین‌گونه فراتر از عالَمِ ما، عالَم‌های بیشمار (بی نهایت) وجود دارند که توسط خلأ از همدیگر جدا گردیده‌اند. وجود خلأ از این استدلال بر می‌خیزد که بدون آن حرکت ممکن نیست.

اما مکتب الئایی (پارمنیدس، زنون، میلیسوس) و ارسطو وجود خلأ را رد می‌کردند. میلیسوس می‌گفت: هیچ چیز خالی نیست، چون خلأ هیچ است؛ خلأ ناهستی است و ناهستی نیست! ارسطو استدلال می‌کرد که ماده تا بی‌نهایت تقسیم‌پذیر است پس «طبیعت از خلأ وحشت دارد»!

در سانسکرت، واژۀ «سونیا» به معنای فیزیکیِ خلأ نزدیک است، نی به معنای ناهستیِ (عدم) میتافیزیکی. شاید بر بُنیاد همین مفهوم سونیا بوده است که ریاضی‌دانان هندی عدد «صفر» را وضع کردند.

اما فیزیک معاصر مفهوم خلأ مطلق را امری نسبی می‌داند چون ذره‌های ماده پیوسته مکان را عبور می‌کنند و ساحه، خود، یک واقعیت فیزیکی است.

WP-Backgrounds Lite by InoPlugs Web Design and Juwelier Schönmann 1010 Wien