درون ذاتی/ذاتیّت/ اندر باشی (Immanence)
۱ـ وحدت و یگانهگی حوزۀ وجود بین چند واقعیت را «اندرباشی» مینامند. مثلاً در فلسفۀ سپینوزا، علّت و معلولِ آن در یک حوزۀ وجود قرار دارند. در بینش رواقیون، هدف و وسیلههای رسیدن به آن در یک حوزۀ وجودی واقعاند. یا مثلاً در فلسفۀ همه خدایی (Panthéisme) همه موجودات در حوزۀ وجود خدا قرار دارند.
۲ـ در برابر «برون ذاتی» قرار میگیرد.
۳ـ فلسفههای اندرباشی: فلسفههایی که برخلاف نظریات خلق جهان به وسیلۀ آفرینندهیی بیرون از آن، اصل یا علت عالَم را در خود عالَم جا میدهند.
۴ـ اصل ذاتّیت/ اصل اندرباشی: اصلی که تمام طبیعت را هم به خود طبیعت (به حیث کُلیت) حاضر میپندارد و هم برای هر یک از اجزای آن. وقتی اناکساگور (Anaxagor) گفت «کُل در کُل است»، در واقعیت امر، نخستین اصلِ ذاتیت را بیان کرد. بربُنیاد این اصل، هر پدیده، عوامل توضیح پدیداری خود را در خود دارد.
