زبان

زبان/ توانش زبانی/ دستگاه زبانی/ زبان ـ پایه/ گفتار/ سخن

(Langue/Language/Parole/Speech)

زبان (Language) نخست از همه تسلسل آواها (گفتار) یا شبکۀ ی از نشانه‌های نوشته شده (نگارش) یا ترکیبی از حرکات است. با این ویژه‌گی‌ها، زبان به حیث چیزی مادی جلوه می‌کند. زبان در هر یک از این شیوه‌های تبارزش‌ چیزی را بیان می‌کند. یعنی افادۀ اندیشه‌ها است. زبان یگانه شیوۀ وجودِ اندیشه و یگانه واقعیت اندیشه است. هرگونه تصورِ وجودِ اندیشه در بیرون از زبان، در واقع ترک بینش ماتریالیستی است. اندیشۀ بیرون‌ـ زبانی وجود ندارد. بدین گونه زبان ابزار یا وسیلۀ ابراز اندیشه نبوده (چون چنین برداشتی وجود اندیشه را در بیرون از زبان مفروض می‌دارد)، بل، اندیشه را در خود دارد. وقتی اندیشه‌ها با زبان انتقال می‌کنند در زبان می‌مانند. زبان‌شناسی معاصر گستره‌هایی چون تفکر و رؤیا را نیز مشمول زبان می‌شمارد.

زبان هم مادۀ تفکر است و هم وسیلۀ تأمین ارتباط اجتماعی. جامعۀ بدون ارتباط و جامعۀ بدون زبان وجود ندارد. هر آنچه که به حیث زبان تولید می‌شود، به مقصدِ تأمین ارتباطات اجتماعی است. نمی‌شود دو بُعد زبان (به حیث مادۀ تفکر و به حیث وسیلۀ تأمین ارتباط اجتماعی) را از هم جدا کرد و یکی را نسبت به دیگری پیشین دانست. وقتی گفته می‌شود که انسان «یک حیوان ناطق» است یا انسان «یک حیوان اجتماعی» است، در واقعیت امر تکرار عین چیز است.

با این درآمد به موضوع می‌شود گفت که زبان یک روندِ فرا‌ رسانیِ «پیام» بین دو سوژۀ ناطق است که یکی فرستنده و دیگری گیرنده است. امّا فرستنده همزمان گیرنده است. چون هنگام ادای پیام خویش، آن را در خود می‌فهمد؛ از همین‌جاست که گفتن همزمان «با خود گفتن» است. به همین‌گونه گیرنده هنگامی پیام را در می‌یابد که بتواند آن را همزمان بازگو کند.

زبان با همۀ مادی بودن آن مسألۀ بُنیادیی را در خود دارد: رابطه‌اش با بیرون از زبان (طبیعت، جامعه و غیره). به دیگر سخن «نام‌گذاری» چی معنا دارد؟ چی رابطه یی بین «دنیای نام‌گذار» و «دنیای نامیده شده» وجود دارد؟

دستگاه زبانی یا زبان‌ـ پایه (Langue)، که گاه‌گاه زبان طبیعی نیز خوانده می‌شود، بخش اجتماعی زبان است که در خارج از فرد وجود دارد و مطابق قوانین یک قرار‌داد اجتماعی که مورد پذیرش همۀ افراد یک جمیعت است، کارکرد دارد. کاربَران نمی‌توانند به طور دلخواه زبان ـ پایه را دگرگون سازند. زبان‌ـ پایه‌‌ سیستم نشانه‌هایی است که در آن بین معنا و تصویرِِ صدایی پیوند استوار وجود دارد. یک زبان‌ـ پایۀ معین در مجموعِ کتلۀ یک جمیعت وجود دارد که توسط آن روابط بین افراد جمیعت برقرار می‌گردد.

گفتار یا سخن (Parole/Speech)، برخلافِ زبان‌ـ پایه، همیشه متعلق به یک فرد است. سوسور (Saussure) سخن را «یک کنشِ انفرادیِ اراده و هشیاری» تعریف می‌کرد.

گفتمان (Discours) تظاهرِ زبان‌ـ پایه در ارتباطِ زنده بین افراد یک جمعیت است. سوژه یا گوینده از طریق گفتمان ساختارِ غیر شخصیِ زبان‌ـ پایه را به کار گرفته، نقش فردیِ خود را در آن حک می‌کند. زبان‌ـ پایه که مربوط به همه‌گان است، در گفتمان به ناقلِ یک پیامِ خاصِ یک سوژۀ خاص (= گوینده و شنوندۀ خاص) تبدیل می‌شود.

مفهوم گفتمان به چنان گفتاری تعلق می‌گیرد که در ساختار خود گوینده و شنونده را داخل می‌سازد و هدف تأثیر‌گذاری بر یک‌دیگر را دنبال می‌کند.

«نشانۀ زبانی» (Signe linguistique): هستۀ مرکزی هرگونه زبان، نشانه است. نشانه یا علامه چیزی است که از چیز دیگری نماینده‌گی می‌کند؛ به دیگر سخن، نشانه برای یک فرد، یک شئ یا یک واقعیت یا یک رویداد را در غیاب این شئ یا واقعیت یا رویداد، تداعی می‌کند. در تیوری پیرس (Pierce) نشانه رابطۀ‌ است که در یک مثلثِ ساخته شده از ۱ـ شئ (Objet)، ۲ـ نمایۀ این شئ (Représentant) و ۳ـ تعبیر‌کنندۀ این نمایه (Interprétant)‌ جا دارد. در این تیوری، مفسر (تعبیر کننده) بُنیاد یا پایه یی است که بر روی آن رابطه بین شئ و نشانه برقرار می‌گردد؛ تعبیر‌کننده با مثال افلاطونی(Idée) همخوانی دارد. زیرا نشانه تمام شئ را به نمایش نمی‌گذارد، بل، تصوری از شئ را به نمایش می‌گذارد.

از دیدگاه سوسور نشانۀ زبانی به هیچ وجه یک شئ را با یک نام گره نمی‌زَند. نشانۀ زبانی در واقعیت امر یک مفهوم(Concept) را با یک تصویر آوایی (Image acoustique) پیوند می‌دهد. البته با در نظر داشت این نکته که تصویر آوایی خودِ صدا نیست، بل، «نقشِ روانی این صداست، نمایشی است که حواس ما از آن برای ما ایجاد می‌کنند». (سوسور)

تصور آوایی دال (Signifiant) است و مفهوم مدلول(Signifié). در این نگرش، نشانۀ زبانی از طریق رابطه بین دال و مدلول قابل تعریف است و خودِ شئ به حیث مرجع (Référent) مربوط به آن نمی‌شود. از دید سوسور زبان‌شناسی صرف به بررسی دال و مدلول می‌پردازد و با مرجع سر و کار ندارد.

مجموع دال‌ها به اساس یک قرار‌داد اجتماعی گزیده می‌شود، با در نظر داشت این نکته که بین دال و مدلول کدام ارتباط ضروری و منطقی وجود ندارد.

از دیدِ ویتگنشتاین تفاوت بین جهانِ بیرون‌ـ‌ زبانی و زبان مانند تفاوت بین یک شهر و نقشۀ این شهر است! ما صرف جهانِ زبانی‌ـ‌‌ شده را در می‌یابیم و آنچه در زبان نیاید گنگ و مبهم می‌ماند.

WP-Backgrounds Lite by InoPlugs Web Design and Juwelier Schönmann 1010 Wien