کُلی (Universel/General)
آنچه به تمام عناصر یا افراد یک صنف تعلق میگیرد. مثلاً «آدم» به تمام آدمها اطلاق میشود. کُلی یا جهانشمول در برابر جزیی یا مفرد قرار دارد. «قانون جاذبه» یک قانون جهانشمول یا کُلی است که بر تمام اجسام تعلق میگیرد. هریک از افرادی که کُلی یا جهانشمول بر آنها صادق است، مصداق (Extension) آن کُلی نامیده میشود. مثلاً سقراط مصداق مفهوم کُلی «انسان» است.
منطق و علوم با کلّیات سروکار دارند. مثلاً در فزیک مفاهیمی چون سرعت، کتله، حجم، حرارت وغیره به حیث مفاهیم جهانشمول مطرحاند، نی این یا آن سرعت معین، این یا آن حجم معین، این یا آن حرارت معین.
«برای این که مفهومی کُلی باشد، ضروری نیست که افراد متعدد در خارج داشته باشد. بلکه امکان فرض افراد متعدد برای آن کافی است. و از این نظر یعنی وجود افراد کُلی در خارج یا عدم آنها، کُلی به حصرِ عقلی بر شش قسم است به شرح ذیل:
۱ـ کلیی که در خارج فردی ندارد و به وجود آمدن فرد آن هم محال است. مانند «شریک الباری» و «اجتماع نقیضین».
۲ـ کلیی که در خارج فردی ندارد و به وجود آمدن فرد ممکن است. مانند «دریای سیماب».
۳ـ کلیی که در خارج یک فرد دارد و به وجود آمدن فرد دیگر آن محال است و آن عبارت است از «واجب الوجود».
۴ـ کلیی که در خارج یک فرد دارد و به وجود آمدن افراد دیگر ممکن است مانند «خورشید» (به عقیدۀ قدما که تنها به یک خورشید قائل بودند)، و ماه، و مولود و کعبه.
شمس در خارج اگر چه هست فرد
میتوان هم مثل او تصویر کرد
شمس جان کو خارج آمد از اثیر
نبودش در ذهن و در خارج نظیر
۵ـ کلیی که در خارج دارای افراد متعدد متناهی است، مانند «انسان» و «درخت» و «اسب».
۶ـ کلیی که در خارج دارای افراد نامتناهی است، مانند نفوس ناطقۀ بشری.» (محمد خوانساری، ۹۵ـ۹۶)
کُل از کُلی فرق دارد. یک کُل متشکل از اجزاست و بر اجزای خود حمل نمیشود. مثلاً یک ساعت از عقربه و فنر و چرخ و غیره ساخته شده است و یک کُل است. مفهوم ساعت به عقربه و فنر، حمل نمیشود یعنی نمیتوان گفت که عقربه یا فنر ساعتاند. در حالی که کُلی بر همه اجزایش حمل میشود. مفهوم کُلی انسان بر احمد، محمود و تمام افراد بشر حمل میشود یعنی احمد و محمود و دیگر افرا مشخص، انساناند.
