کُنشگر/ عامل/ کُننده/ اثرگذار/ فعال (agent)
هر موجود یا هستندهیی که بتواند باعث عملی شود، عامل است یا عامل خوانده میشود.
در فلسفۀ ارسطو، عامل یا کُننده به هستندهیی گفته میشود که باعثِ بالفعل شدن یک هستندۀ دیگر میگردد، هستندهیی که پیش از آن به طور بالقوه وجود داشته است. به گونۀ مثال، تصورِ دایره (هستندهیی از سنخِ معقولات) به طور بالقوه در ذهن هست و یک عامل آن را از بالقوه به بالفعل میکشاند یعنی آن را روی صحنۀ آگاهی میآورد و ما آن را در مییابیم. این انتقالِ تصور دایره از خزانۀ معقولاتِ ذهن به روی صحنۀ آگاهی به وسیلۀ یک عامل یا یک کُننده عملی میگردد. ارسطو این عامل را «عقل فعال» مینامد، یعنی آن خِرَدی که توانمندی دارد تا تصورها یا معقولات را از حالتِ بالقوه به حالتِ بالفعل در آورد و آنها را دریابد. ابن سینا با پیروی از استاد خود، ارسطو، دربارۀ عقلِ فعال مینگارد: «چون معقولات اندر نفس بقّوتست، و به فعل همی آید؛ باید که: چیزی بود عقلی ـ که وی ایشان را از قوت بفعل آورد. و شک نیست که یک بود از آن عقلها که اندر علم الهی گفتیم، و خاصه آن که بدین عالم نزدیکترست، و او را عقل فعال خوانند ـ که وی فعل کند اندر عقلهای ما ـ تا از قوّت به فعل آیند…» (دانشنامۀ علایی، طبیعات، ص ص ۱۲۳ ـ ۱۲۴)
مفهوم Agency (کنش) در فلسفۀ تحلیلی،
واژۀ آژانسی در زبان انگلیسی در سدۀ هفدهم میلادی پیدا شد و در سدۀ هژدهم وارد فلسفه شد. در آغاز کاملاً به مفهوم کُنش (آنگونه که ارسطو مطرح کرده بود و در برابر کنشپذیری قرار داشت)، مورد کاربُرد قرار گرفت. آژانسی هم به مفهوم کنش بود، هم به معنای انجام دادن (در برابر پذیرش عملی) و هم به معنای خصوصیتِ عامل (در برابر خصوصیت آنچه عمل را میپذیرد). اما مفهوم آژانسی گسترش یافت و «توانمندیِ کنش» یا «ظرفیتِ عمل» را هم در بر گرفت.
