لاادریگری/ ناشناسانگاری (Agnosticisme)
۱- در تیوری شناخت: دیدگاهیست که منشأ (آغاز)، سرشت و فرجامِ (پایانِ) هستندهها و اشیاء را برای ذهن بشری غیر قابل دسترس میپندارد.
بدینگونه ذهن یا خِرَدِ بشری نمیتواند دربارۀ آنها (آغاز، سرشت و انجام هستندهها) تصدیق یا نفی را حُکم کند. لاادری یا ناشناس انگار (اگنوستیک) به کسی گفته میشود که دارای دیدگاه نامبرده است. اگنوستیسیزم به طور عمده متوجۀ مسألۀ وجود خدا است و بر آن است که نمیتوان در این باره اظهار نظر کرد. ناشناسانگاری در حدِ وسط خداباوری (که وجود خدا را تصدیق میدارد) و خدا ناباوری (که وجود خدا را رد میکند) قرار دارد. لاادریگری با آنکه امکانِ شناختِ مطلقیات (از آن جمله خدا) را رد میکند، با شک آوریِ (شکاکیت) (Scepticisme) قدما فرق دارد، چون شک آوران دربارۀ هیچ چیز داوری نمیکنند، حتا دربارۀ قابل شناخت نبودن مطلقها.
واژۀ اگنوستیک به وسیلۀ یکی از شاگردان داروین به نام ت. هیوکسلی ساخته شد تا باشد به این وسیله شک آوریش را در برابر عقاید مذهبی و میتافیزیکی پنهان کند.
۲- مارکسیزم: انگلس واژۀ اگنوستیک را به مفهوم بسیار گستردهتر آن به کار گرفت: هر موضعگیری فلسفیی که وجود یک «ناشناختی» را بپذیرد، اگنوستیک است. با این برداشت، فیلسوفانی چون هیوم، کانت و نوکانتیان، ناشناس انگاراناند. این حُکما آشکارا نمیپذیرند که بینششان از طبیعت (طبیعتشناسیشان) «کاملاً ماتریالیستی» است؛ آنان در واقع «ماتریالیستهای شرمندوک»اند. ایدهآلیزم هِگلی از نگاه فلسفی و عملی در ردِ کامل لاادری گری قرار دارد. لنین در اثرش به نام «ماتریالیزم و آمپریوکریتیسیزم» به طور گسترده به رد اگنوستیسیزم میپردازد.
