صداقتها
سکوتِ گناه را
با فروغِ صداقتِ چشمانت
ویران ساز
و آبروی هستی را
در گِرو تردید ها مگذار
نگاه کن!
صلابتِ خورشید
رگهایِ بازِ سپیده
رقصِ گلبرگهای ارغوانی
ـ در هجومِ نفسهای تُندِ باد ـ
و لبخندِ هر نوزاد
در آرزوی بوسۀ گامهای تو جاریست
نگاه کن!
قافلۀ مردان روزگار
با نامهای بزرگ در تاج
ترا در شمارِ الهه های خود می گیرند
و من در این میان
اقیانوس چشمانت را
معیار حقیقت می سازم
و پیمانۀ مردانه گی و صداقتها
نگاه کن!
ای جاودانه گیِ عمارتها
که آبادانی یک عشق
چگونه در ویرانه گیهای من جان می گیرد
کابل ـ جوزای ۱۳۶۳
