عبور در هستی
ـ۱ـ
درراه نبودی . . .
باد
طرحِ اندامِ ترا جُست
در آغوش فرو خفتۀ هر کوه
در ماه نبودی
عطش ظلمانی هر سنگ
نقشِ لبهای ترا جست
درآیینۀ پولادی اندوه
در خویش نبودی
چشمه در چشمِ تو پالید ـ
نبض ژرفای زمان شستۀ خویش
خنده در ساحلِ لبهای تو پی جست
رقصِ رؤیاییِ پربستۀ خویش
ـ۲ـ
دست من از درِ پیراهنِ شب – بافته ات قفل گرفت
چشمِ صد پنجره بشگفت
پلکِ خورشید تَرَک بست
آسمان حجم بلورینه به چشمان تو آویخت
چشمه در چشم تو جوشید
نقش لبهای تو خندید
طرح اندام تو رویید
به دیوارِ دو دستم
. . .
ماه با باد سفر کرد
نام زیبای تو از اوج گذر کرد
کابل ـ ۲۶ جوزا ۱۳۶۳
