نوع (Espèce)
«نوع آن کُلی است که در جواب «ماهو» (quest-ce que) (یعنی حقیقت آن چیست؟) بر افراد متفق الحقیقه حمل میشود، مانند انسان که بر افراد متکثر از قبیل حسن و حسین و هوشنگ قابل حمل است و این افراد اگر چه به عدد متکثرند و مختلف، در حقیقت یعنی در ذاتیات متفق و یکی هستند و اختلافات آنها فقط در عرضیات (رنگ بشره، طول قامت، جوانی و پیری، شکل و غیره) است، نه در ذاتیات. (حقیقت در اینجا درست معادل ماهیت است)
بنابر این چون از حقیقت و ماهیت افراد متفق الحقیقه سوال شود، نوع در جواب آید. چنانکه چون بپرسیم «حسن و حسین و هوشنگ چیستند؟» (یعنی تمام حقیقت آنها چیست؟) جواب «انسان» است و انسان بر تمام آن افراد مقول یعنی محمول واقع میشود.
در این مورد در جواب نمیتوان گفت «حیوان» زیرا که حیوان جنس است و جنس جزءِ حقیقت است نه تمام حقیقت، و غرض سائل در اینجا تمام حقیقت است، و جواب باید مطابق سوال باشد.
همچنین است «اسب» و «گاو» و «مثلث» و «دایره» و «سفید» و «سرخی» که هر یک از آنها نوع هستند و بر افراد متفقالحقیقه حمل میشوند.
گاهی نیز نوع را چنین تعریف کنند که «نوع آن است که بر کثیرینی که فقط به عدد مختلف باشند حمل شود».
باید دانست که نوع حقیقی، تمام حقیقتِ افراد است، یعنی همۀ ذاتیات افراد را بیان میکند و به این جهت گاهی هم آن را چنین تعریف میکنند که: «نوع آن کلیی است که تمام حقیقتِ افراد است». مثلاً در مفهوم انسان حیوانیت و جسم نامی بودن و جسمیت و جوهریت همه مندرج است.» (محمد خوانساری، ۱۱۳ـ۱۱۴)
