یاوه/ مُهمل/ بی منطق/گزافه/ پوچ (Absurde)
الف: معنا شناسی،
یاوه به آنچه گفته میشود که نتوان بر آن حُکمِ راست بودن (صحیح) یا دروغ بودن (غلط) را صادر کرد به این دلیل که یا قواعد ابتدایی و بُنیادی منطق را مراعات نمیکند (مثلاً، فردا من مرده بودم) یا این که قوانین بُنیادی فیزیک را نادیده میگیرد (مثلاً یک سرعتِ نامتناهی). یاوه در فراسویِ مفاهیمِ دروغ (نادرست) و تناقضآمیز (Contradictoire) قرار دارد. فرق یاوه با «بی معنا» در این است که بی معنا از قواعد دستور زبان تخطی میکند (مثلاً گزارۀ «بینِ کبوتر نی» بی معناست). یاوه، بر عکس، دستور زبان و حتا ظواهرِ منطق را مراعات میکند (مثلاً: احمد نبض یک شخص بیهوش را گرفته و به ساعت خود نگاه کرده میگوید: «یا این شخص مرده است، یا ساعت من ایستاده است»).
ب: «فلسفۀ پوچی»،
اصطلاحی که به طور سنتی به اگزیستانسیالیزمِ سارتر (Sartre) چسپانده شده است. سارتر بر آن است که احساسِ پوچی از آمیزش شعور با چیزهای تصادفی/ عَرَضی پیدا میشود. (مراجعه شود به رمان تهوع) از دیدگاه آلبرکامو (Albert Camus) (نویسندۀ رُمان مشهور بیگانه) پوچ/ یاوه، نشانگر همطراز نبودن و همسنگ نبودن شهود با جهان است (اسطورۀ سیزیف).
