بی تو
بی تو چی میتوانم بود؟
سرودی گمگشته در تداومِ بازیِ باد
و خاطره یی
سوده بر گور – سنگهای رفته از یاد
بی تو چی میتوانم بود
ای حضورت تقدسِ میعاد!
لحظه یی از انجماد
یا
سکوتِ دردِ سقوطِ برگ
در پروازِ رنگینِ پرنده یی ناشاد
بی تو چی میتوانم بود؟
خاکسترِ خاک ـ
تهی از عطرِ گامها،
دری،
بسته برروی خویشتن
نه!
بی توان آن قدر نخواهم بود
که بتوانم
در تصورِ واژه یی بگنجم!
کابل، ۲۵ اسد ۱۳۶۵
