دنیای چشمانِ کوچک

دنیای چشمانِ کوچک

 

به کودکان میهنم که فقرِ سده ها را بر کبودِ پلکهای شان می کشند

 

 

دستانِ کوچکت

ـ آعشته در تهیِ زمستان ـ

چون آیه های صبح

شب را چگونه با تبِ شان باز میکنند؟

*

پنداره های بی پَرِ شعرت

ـ سرمای انزوا،

تندیسه های برف،

بیگانه های باغ –

باعطرِ آفتاب چسان راز میکنند؟

*

چشمانِ کوچکت

ـ دریاچه های فقر

غمنامه های رویشِ آیینه و چراغ ـ

فردای کوچه را

در اشتیاقِ دودِ کدامین تنورِ داغ

آغاز میکنند؟

 

کابل ۲۴ قوس ۱۳۶۴

 

WP-Backgrounds Lite by InoPlugs Web Design and Juwelier Schönmann 1010 Wien