خوابِ گمگشته

خوابِ گمگشته

 

برای سر گشته گانی که دگر طعم خواب را فراموش کرده اند

برای آواره گانی که زهرخند گسست را نوش کرده اند

 

 

ـ۱ـ

پرنده یی ز جنگل کرانه های غم گرفته پر کشید

پس از هزار پر گشاییِ سپید

پس از هزار ها نشانیِ سیاه

پس از هزار ها فرونشانی نگاه ـ

به رگه های تیره و کبود راه

به شهر ما رسید

و با دو چشم بازِ سه بهاری اش نظاره کرد و دید

که راهیان لانۀ ستاره های شاد

ـ در این بهار ها ـ

برای شید

برای باد

برای ابرو دانه و نگاه و آفتاب

ز شاخه های خون و اشک و خنده و تفنگ و عشق آشیانه می نهند،

به مرغکان غم چشیده از تنور و دود و یأس

امید خواب شادمانه می دهند

 

 

ـ۲ـ

پرنده با همان صدای آشنای فیر در بلور بی طنین ذهن

به سوی جنگل غمین روانه شد

که بر پرنده گان بیشۀ نیارمیده واکند:

سرود خواب را،

تنیده های ارغوانی و سپید آفتاب را

 

 

کابل ـ ۱۴ دلو ۱۳۶۱

WP-Backgrounds Lite by InoPlugs Web Design and Juwelier Schönmann 1010 Wien