نارسیده

 

 نارسیده

دستت ندیده آتش دستان من هنوز

عشقت نشسته در گذرِجان من هنوز

صد راز، خفته در نگۀ شوخ چشم من

چشمت ندیده خانۀ چشمان من هنوز

از شرم میدود به گُل روی تو شفق

خورشیدِ بوسه نامده بر خوان من هنوز

پای از سرای من مکش ای آتشین سرشت

دستان غم گرفته گریبان من هنوز

بگذار چشم سبز تو مستانه سر زند

کی رُسته شعرِ سبز به دیوان من هنوز

بند از ستاره های تنت بر کش و بیا

تاریک مانده است شبستان من هنوز

 

کابل ـ ۱۵ ثور ۱۳۶۱

WP-Backgrounds Lite by InoPlugs Web Design and Juwelier Schönmann 1010 Wien