حلقه در گلوبند آفتاب

حلقه در گلوبند آفتاب

 

 

خورشید چشم تو

چونان زلال رویش سبزینۀ بهار

از پِلکهای یاسمن صبح

بر هستیم دوید،

دستان تو ـ سیالۀ امواج مرمرین ـ

بر بسترم خزید.

***

درپای لحظه های شگفتن ز همدگر

شبها درون کلبۀ من خواب می شوند

غمها میان مجمر شعر آب می شوند

***

در پرنیان خواب

دستم به دستهای سپیدت نشسته و

با حلقۀ طلا

انگشت شعله بارِ ترا میزند گره

برهالۀ سپید گلوبند آفتاب

 

کابل ـ ۱۷ ثور ۱۳۶۱

WP-Backgrounds Lite by InoPlugs Web Design and Juwelier Schönmann 1010 Wien